کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بارس ئیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بارس ئیل
/bārs'(y)il/
معنی
سومین سال از سالهای دوازدهگانۀ تقویم ترکی؛ سال پلنگ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بارس ئیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] bārs'(y)il سومین سال از سالهای دوازدهگانۀ تقویم ترکی؛ سال پلنگ.
-
بارس ئیل
لغتنامه دهخدا
بارس ئیل . (ترکی ، اِ مرکب ) سال پلنگ . (ناظم الاطباء). سال پلنگ ، سومین سال دوره ای [ گردش ستاره ] مغول . (دِمزن ). رجوع به بارس و پارس و پارس ئیل شود.
-
واژههای مشابه
-
سندس بارس
لغتنامه دهخدا
سندس بارس . [ ] (اِ مرکب ) بیونانی قثای بستانی است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
ارت بارس
لغتنامه دهخدا
ارت بارس . [ اَ ت ُ رِ ] (اِخ ) ظاهراً اصل نام آربوپالس که آریّان مورخ او را در زمره ٔ سرداران پارسی که در جنگ داریوش سوم و اسکندر در گرانیک (334 ق . م .) کشته شدند، یاد کند. (ایران باستان ص 1255).
-
بارس طغان
لغتنامه دهخدا
بارس طغان . [ رِ طُ ] (اِخ ) رجوع به بارزطغان شود.
-
بارس کبیر
لغتنامه دهخدا
بارس کبیر. [ س ِ ک َ ] (اِخ ) همان بارس باشد. رجوع به بارس و احوال و اشعار رودکی ج 1 صص 386-387 شود.
-
بارس دیلم
لغتنامه دهخدا
بارس دیلم . [ ] (اِخ ) سپهسالار امیر طاهر بوعلی به سیستان بود. رجوع به تاریخ سیستان صص 333-335 شود.
-
جستوجو در متن
-
پارس ئیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹بارسئیل› [قدیمی] pārs'(y)il = بارسئیل
-
سیچقان ئیل
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِمر.) سال موش ، نخستین سال از دور دوازده سالة ترکان و قبچاقیان و اویغوران . پس از استیلای مغول دورة دوازده سالة ترکان در ایران رواج یافت . این ترتیب در میان ترکان آسیای مرکزی از قدیم معمول بوده و سال مذکور از این قرار است : 1 - سیچقان ئیل ...
-
سال
لغتنامه دهخدا
سال . (اِ) حرکت یک دوره ٔ آفتاب است از نقطه ٔ برج حمل تا نقطه ٔ آخر برج حوت و آن را به عربی سنة گویند. (برهان ). سنة. (دهار) (انجمن آرا). عام . (دهار) (منتهی الارب ). حِجَّة. (دهار). حَجَّة. (نصاب ). حول . دکتر معین در حاشیه ٔ برهان این کلمه را در له...