کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باردهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باردهی
/bārdehi/
معنی
میوه دادن؛ حاصل دادن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
باردهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bārdehi میوه دادن؛ حاصل دادن.
-
باردهی
لغتنامه دهخدا
باردهی . [ دِ ] (حامص مرکب ) میوه آوردن درخت . بارآوری . حاصل دادن درخت . رجوع به جنگل شناسی ساعی چ 1327 هَ . ش . دانشگاه طهران ج 1 ص 162، 166، 169 شود.
-
electrification
باردهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] فرایند انتقال بار الکتریکی به یک جسم متـ . باردارسازی
-
واژههای مشابه
-
alternate bearing
باردهی متناوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] گلدهی یا باردهی سنگین و سبک متناوب، در سالهای پیدرپی، که در برخی از درختان میوه مشاهده میشود
-
جستوجو در متن
-
باردارسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← باردهی
-
exogenous inclusion
آخال مکانیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] آخالی که با باردهی مواد وارد مذاب میشود، مانند ماسه و مواد نسوز
-
دانه زاد
لغتنامه دهخدا
دانه زاد. [ ن َ / ن ِ ] (ن مف مرکب ) زاده از دانه . که از دانه شکافته باشد. که از دانه زاده باشد. که از دانه سر برزده و بیرون جهیده باشد. (جنگل شناسی ساعی ج 1).- جنگل دانه زاد ؛ جنگل که با کشتن تخم و دانه های درختان پدید کرده باشند، مقابل شانه زاد.- ...