کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بارجامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بارجامه
/bārjāme/
معنی
کیسۀ بزرگ و ستبری که بر پشت چهارپایان بارکش میاندازند و در آن خاک، شن، آهک، یا چیزهای دیگر میریزند؛ جوال؛ تاچه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بارجامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bārjāme کیسۀ بزرگ و ستبری که بر پشت چهارپایان بارکش میاندازند و در آن خاک، شن، آهک، یا چیزهای دیگر میریزند؛ جوال؛ تاچه.
-
بارجامه
فرهنگ فارسی معین
(مَ یا مِ) (اِمر.) جوال .
-
بارجامه
لغتنامه دهخدا
بارجامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) جوالی را گویند که دهن آن از پهلو باشد و بر بالای چاروا اندازند و هر چیز خواهند در آن کنند. (برهان ) (ناظم الاطباء). جوالی را گویند که دهن آن در پهلو باشد و بر پشت خر افکنند و هر چه خواهند در آن پر کنند. (انجمن آرا) ...
-
جستوجو در متن
-
جوالق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: جوال، جمع: جوالق] [قدیمی] jovāleq بارجامه؛ جوال؛ خرجین.
-
شکیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šakiš ۱. جوال؛ تاچه؛ بارجامه.۲. جوالی که از بوریا تهیه میشود.
-
جوال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گوال، جوبال› ja(o)vāl ۱. کیسۀ بزرگ از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار درست میکردند؛ بارجامه.۲. پارچۀ ضخیم و خشن.
-
تاچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تایچه› [قدیمی] tāče ۱. جوال؛ بارجامه؛ گاله.۲. کیسۀ بزرگ و ستبر که بر پشت چهارپایان بارکش میگذارند و در آن چیزی میریزند.
-
خورجین
لغتنامه دهخدا
خورجین . [ خوَرْ / خُرْ ] (اِ) دو کیسه که از طرفی بهم یکی شده باشد. دو جوال که نیمی از دهانه ٔ هر دو را بهم دوزند. بارجامه . باردان . (یادداشت مؤلف ) : یار تو خورجین تست و کیسه ات .مولوی .