کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باربنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باربنه
لغتنامه دهخدا
باربنه . [ ب ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) باربنگاه . رجوع به باربنگاه و شعوری ج 1 ورق 191 (باربنگاه ) شود.
-
جستوجو در متن
-
باربغه
لغتنامه دهخدا
باربغه . [ ب ُ غ َ / غ ِ] (اِ) بنه و سامان و اسباب سفر. || اسباب خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). باین معانی مصحف «باربنه » است . || باملایمت و آهستگی . (ناظم الاطباء). مأخذ معلوم نیست و شاهدی هم در دست نمیباشد.
-
باربنگاه
لغتنامه دهخدا
باربنگاه . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) باربنه . جائی که در آن بار می ریزند. (ناظم الاطباء). بترکی ، یوک یاب . (دِمزن ). رجوع به فرهنگ رازی و شعوری ج 1 ورق 191 شود.