کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باراه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باراه
/bārāh/
معنی
۱. کسی که به راه راست میرود.
۲. باانصاف.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
باراه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ بیراه] [قدیمی، مجاز] bārāh ۱. کسی که به راه راست میرود.۲. باانصاف.
-
باراه
لغتنامه دهخدا
باراه . (اِخ ) از بتهای هند قدیم بود با بدنی چون انسان و سری چون سر خنزیر. (از ماللهند ص 58 س 7).
-
باراه
لغتنامه دهخدا
باراه . (ص مرکب ) بارَه ْ. (دِمزن ). آنکه در راه راست میرود. (ناظم الاطباء) (دِمزن ). مقابل بیراه . (دِمزن ).
-
واژههای همآوا
-
بارعه
لغتنامه دهخدا
بارعه . [رِ ع َ ] (ع ص ) تأنیث بارع و براعت . مؤنث بارع . (ناظم الاطباء). || زنی که در فضل تمام باشد و در دانش از سایرین درگذشته باشد. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
به ره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] berah ۱. بهراه؛ باراه.۲. نیکو.۳. آراسته.۴. مناسب.
-
مراشقة
لغتنامه دهخدا
مراشقة. [ م ُ ش َق َ ] (ع مص ) با هم و برابر رفتن . (منتهی الارب ). مسایره . (از اقرب الموارد): راشقه مقصده ؛ سایره الیه ؛ باراه فی المسیر، رشق کل صاحبه فتراشقوا. (متن اللغة).
-
مراسلة
لغتنامه دهخدا
مراسلة. [ م ُ س َ ل َ ] (ع مص ) نامه و پیغام کردن با هم . (منتهی الارب ). با کسی مکاتبت کردن و به یکدیگر پیغام فرستادن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). نامه ها و رسائل با هم رد و بدل کردن . (از متن اللغة). مراسله . || پیروی کردن کسی را در کارش . (...