کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باد در کلاه افکندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سنگ باد
لغتنامه دهخدا
سنگ باد. [ س َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قسمی سنگ که با آب سایند و برای فرونشانیدن اورام بر موضع مالند. (یادداشت مؤلف ).
-
شاد باد
لغتنامه دهخدا
شاد باد. (اِ مرکب ) نام پرده ای است از موسیقی . (فرهنگ جهانگیری ) : دو خانه نوای چکاوک زنیم یکی شاد باد و دگر نوش باد.حکیم سوزنی (از فرهنگ جهانگیری ).
-
باد مفاصل
لغتنامه دهخدا
بادمفاصل . [ دِ م َ ص ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) درد مفاصل . وجع محرک . ریح طیار. درد خله . داءالمفاصل . رتیه . شوصه . رماتیسم .
-
باد فروردین
لغتنامه دهخدا
بادفروردین . [ دِ ف َرْ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی باد برین است که باد مغرب باشد و بعربی باد دبور میخوانند و بعضی باد برین را باد صبا میدانند. (برهان ). مؤلف آنندراج گوید: «اینکه صاحب برهان نوشته باد فروردین بمعنی باد مغرب باشد که آنرا بعرب...
-
باد آبستنی
لغتنامه دهخدا
باد آبستنی . [ دِ ب ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) بادی که درخت را باردار کند. (آنندراج ).
-
باد آوردن
لغتنامه دهخدا
باد آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) باستسقای لحمی مبتلا شدن . به ورم آماس دچار شدن . به اَودما ، اوذیما، اِدِم گرفتار شدن . آماس و ورم کردن : دست فلانی این روزها باد آورده . (فرهنگ نظام ).
-
باد بری
لغتنامه دهخدا
باد بری . [ دِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مخفف باد برین . باد صبا باشد. (اوبهی ). رجوع به باد برین شود.
-
باد بود
لغتنامه دهخدا
باد بود. (جمله ) گوئی هیچ نبود. هیچ بود. (آنندراج ) . رجوع به باد شود.
-
باد بهار
لغتنامه دهخدا
باد بهار. [ دِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نسیم بهار. (ناظم الاطباء: باد). رجوع به باد بهاران شود.
-
باد بهاران
لغتنامه دهخدا
باد بهاران . [ دِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد بهار. نسیم بهار : آب حیوان تیره گون شد، خضر فرخ پی کجاست خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد؟ حافظ.رجوع به باد بهار شود.
-
باد بهاری
لغتنامه دهخدا
باد بهاری . [ دِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادی که بموسم بهار وزد : باد بهاری بآبگیر برآمدچون رخ من گشت آبگیر پر از چین . عماره ٔ مروزی .گرمای حزیران را، مر سردی دی رامر باد بهاری را، مر باد خزان را.ناصرخسرو.
-
باد پائیز
لغتنامه دهخدا
باد پائیز. [ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )رجوع به باد خزان ، باد خریف ، بادبز و بادبیز شود.
-
باد پروردین
لغتنامه دهخدا
باد پروردین . [دِ پ َرْ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد دبور باشد. رجوع به باد فروردین و باد برین و باد دبور شود.
-
باد پیش
لغتنامه دهخدا
باد پیش . [ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بادی که از مشرق وزد. (ناظم الاطباء: باد). باد مشرقی را گویند و بعربی قبول خوانند.
-
باد تند
لغتنامه دهخدا
باد تند. [ دِ ت ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بمعنی طوفان و تندباد و گردباد. (آنندراج ). ریح .دعبیة. زِهْلِق . عَصوف . ریح لِباع . (منتهی الارب ).