کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باد بالارو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
anabatic wind
باد بالارو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] باد فراشیب ناشی از گرمایش محلی در سطوح شیبدار در شرایط هوای خوب
-
واژههای مشابه
-
بَادِ
فرهنگ واژگان قرآن
باديه نشين - صحرا گرد - مسافر
-
گنج باد
لغتنامه دهخدا
گنج باد. [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) گنج بادآور. گنج بادآورد. رجوع به گنج بادآورد شود.
-
گرم باد
لغتنامه دهخدا
گرم باد. [ گ َ ] (اِ مرکب ) باد گرم باشد. || مجازاً سموم .
-
foehn
گرمباد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] باد فروشیب گرم و خشک در بادپناه آلپ که نتیجۀ شارش همدیدمقیاس از عرض رشتهکوه است متـ . فون
-
wind force
نیروی باد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نیروی ناشی از باد وارد بر یک سازه یا جسم متناسب با مجذور سرعت باد
-
wind pressure, velocity pressure
فشار باد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نیروی کلی اعمالشدۀ باد بر روی یک ساختار
-
باد کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. متورم شدن، ورم کردن ۲. آماس کردن، پف کردن ۳. نفخ کردن ۴. افاده فروختن، افاده کردن، تبختر کردن، فیس کردن ۵. به فروش نرفتن، روی دستماندن، مصرف نشدن ≠ به فروش رساندن، آب کردن ۶. پرهوا کردن، دمیدن ۷. برانگیختن، تهییج کردن، تی
-
gap wind
کافباد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] باد قویِ ترازپایین که از مسیر تقریباً مسطح بین دو رشتهکوه یا از کافِ موجود در یک مانع کوهستانی عبور میکند
-
wind scale
مقیاس باد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← مقیاس باد زمینگَرد
-
fog wind
مِهباد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] باد مرطوب شرقی که از روی کوههای آند در شرق دریاچۀ تیتیکاکا عبور میکند و در غرب کوهها بهصورت تندوزۀ سخت نزول میکند متـ . اَبرباد nebelwind
-
نوش باد
لغتنامه دهخدا
نوش باد. (فعل دعایی ) دعائی است نوشنده را. (یادداشت مؤلف ). گوارا باد. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). عبارتی که در بزم باده ، ساقی و هم پیالگان در پاسخ آنکه جام برگیرد و «به سلامتی » گوید و بنوشد، گویند. نظیر: نوش جان ! نوش ! سازگار وجود! گوارا...
-
نوش باد
لغتنامه دهخدا
نوش باد. (اِ مرکب ) نوائی از موسیقی . (رشیدی ). نام پرده ای است از نوای چکاوک . نوش باده . (جهانگیری ) (از برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
مبارک باد
فرهنگ واژههای سره
خجسته باد