کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادی آباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بادی آباد
لغتنامه دهخدا
بادی آباد. (اِخ ) نام محلی در کنار راه نطنز بمورچه خورت میان حسن آباد و رحمت آباد در 18500 گزی نطنز.
-
واژههای مشابه
-
pneumatic conveyor
نقالۀ بادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] نقالهای که در آن برای انتقال دانهها از جریان هوا استفاده میشود
-
wind erosion
فرسایش بادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] فرسایشی که براثر باد صورت میگیرد
-
نکته ٔ بادی
لغتنامه دهخدا
نکته ٔ بادی . [ ن ُ ت َ / ت ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سخن ملایم و دلپذیر. || سخنان لاف و گزاف و دروغ . (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
pneumatic tyre
تایر بادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] تایری که با هوا یا گاز نیتروژن پُر میشود
-
wind instruments
سازهای بادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] خانوادهای از هواصداها که در آنها با به ارتعاش درآوردن هوای درون ساز ازطریق دَم یا بازدَم صدا ایجاد میشود
-
air tamper
زیرکوب بادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] زیرکوب دستی که با هوای فشرده کار میکند
-
بادی بیلدینگ
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] ( اِ.) تقویت عضلات بدن با حرکات قدرتی و رژیم غذایی مخصوص ، پرورش اندام . (فره ).
-
بادی گارد
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] ( اِ.) محافظ شخصی .
-
ساز بادی
لغتنامه دهخدا
ساز بادی . [ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) آلت موسیقی از ذوات النفخ که با دمیدن نفس آدمی یا هوا نغمه کند. چون نی و شیپور و ارغنون . رجوع به ساز و ذوات النفخ شود.
-
بادی النظر
لغتنامه دهخدا
بادی النظر. [ یَن ْ ن َ ظَ ] (ع اِ مرکب ) بمعنی ظاهر نظر. (آنندراج ). رجوع به بادی شود.
-
چراغ بادی
لغتنامه دهخدا
چراغ بادی . [ چ َ / چ ِ غ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چراغی که در جای بدون سقف روشن کنند و برای اینکه از باد خاموش نشود محفظه ای برای آن تعبیه کنند. چراغی که از باد خاموش نشود. فانوس . چراغ توری . نوعی چراغ نفتی دارای فتیله و لامپ که ساختمان مخصوص دا...
-
ترشی بادی
لغتنامه دهخدا
ترشی بادی . [ ت ُ / ت ُ رُ ] (ص مرکب ) هر چیز ترشی و هر چیز نفاخی . (ناظم الاطباء).
-
air spray
افشانش بادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] نوعی پوشانش افشانهای که در آن مادۀ پوششی براثر اختلاط با هوای فشرده بسیار ریز میشود