کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادیه و دوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بادیه و دوری
لهجه و گویش تهرانی
ظروف
-
واژههای مشابه
-
بادية
دیکشنری عربی به فارسی
پيشوند , پيشوندي
-
بادیه، بادیه مسی
لهجه و گویش تهرانی
کاسه بزرگ
-
بادیه پیما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی، فارسی] [قدیمی] bādiyepeymā رونده در بادیه؛ صحراگرد.
-
بادیه پیمایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی، فارسی] [قدیمی] bādiyepeymāy(')i بادیه طی کردن؛ درنوردیدن بادیه.
-
بادیه نشین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، فارسی] bādiyenešin ۱. صحرانشین.۲. مردم چادرنشین.
-
بادیه ٔ حجاز
لغتنامه دهخدا
بادیه ٔ حجاز. [ ی َ / ی ِ ی ِ ح ِ ] (اِخ ) بیابانی بحجاز. رجوع به حبیب السیر چ قدیم طهران ج 2 جزو 4 ص 193 شود.
-
بادیه ٔ غول
لغتنامه دهخدا
بادیه ٔ غول . [ ی َ / ی ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیای فانی باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
بادیه ٔ محن
لغتنامه دهخدا
بادیه ٔ محن . [ ی َ / ی ِ ی ِ م ِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا است . (انجمن آرا).
-
بادیه پیمائی
لغتنامه دهخدا
بادیه پیمائی . [ ی َ/ ی ِ پ َ / پ ِ ] (حامص مرکب ) عمل بادیه پیما. بادیه پیمودن . بادیه طی کردن . بادیه درنوردیدن : رهروی روی به تنهائی کردبهر حج بادیه پیمائی کرد.جامی (از فرهنگ ضیا).
-
بادیه نشین
لغتنامه دهخدا
بادیه نشین . [ ی َ / ی ِ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) مردم چادرنشین صحراگرد. (ناظم الاطباء). صحرانشین . بدوی . بادی . چادرنشین . وبری . اهل وَبَر. اعرابی . (ترجمان القرآن ). مقابل تخته قاپو، حضری ، مدری ، قراری ، شهرنشین .
-
بادیه نشینی
لغتنامه دهخدا
بادیه نشینی . [ ی َ / ی ِ ن َ/ ن ِ ] (حامص مرکب ) چادرنشینی . صحرانشینی . تبدّی .
-
طاس بادیه
لهجه و گویش تهرانی
بادیهای استوانهای
-
بادیه ٔ غول دار
لغتنامه دهخدا
بادیه ٔ غول دار. [ ی َ / ی ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) این جهان . (ناظم الاطباء: بادیه ). کنایه از دنیای فانی باشد. (آنندراج ).