کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادیه غول دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بادیه گرد
لغتنامه دهخدا
بادیه گرد. [ ی َ / ی ِگ َ ] (نف مرکب ) بیابان گرد. بیابان پیما. (آنندراج : بادیه آشام ). و رجوع به بادیه آشام و بادیه پیمای شود.
-
بادیه نشین
لغتنامه دهخدا
بادیه نشین . [ ی َ / ی ِ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) مردم چادرنشین صحراگرد. (ناظم الاطباء). صحرانشین . بدوی . بادی . چادرنشین . وبری . اهل وَبَر. اعرابی . (ترجمان القرآن ). مقابل تخته قاپو، حضری ، مدری ، قراری ، شهرنشین .
-
بادیه نشینی
لغتنامه دهخدا
بادیه نشینی . [ ی َ / ی ِ ن َ/ ن ِ ] (حامص مرکب ) چادرنشینی . صحرانشینی . تبدّی .
-
طاس بادیه
لهجه و گویش تهرانی
بادیهای استوانهای
-
بادیة بنی اسد
لغتنامه دهخدا
بادیة بنی اسد. [ ی َ ت ُ ب َ اَ س َ ] (اِخ ) نام یکی از بادیه های عرب است . (الوزراء و الکتاب چ مصر 1357 هَ . ق . ص 65).
-
بادیه و دوری
لهجه و گویش تهرانی
ظروف
-
دیگ و بادیه
لهجه و گویش تهرانی
وسائل زندگی
-
بادیه و گوشتکوب
فرهنگ گنجواژه
وسائل آشپزخانه.
-
دیگ و بادیه
فرهنگ گنجواژه
ظرف و وسائل آشپزی.
-
جستوجو در متن
-
مار
لغتنامه دهخدا
مار. (اِ) معروف است که به زبان عربی حیه گویند. (برهان ). حیه . (ترجمان القرآن ). حیوانی دراز و خزنده و بی دست و پای که به تازی حیه گویند. ج ، ماران . (ناظم الاطباء). پهلوی «مار» ، سانسکریت ، «ماره » ، این کلمه ٔ سانسکریت بمعنی میراننده و کشنده است ، ...