کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادگیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بادگیر
/bādgir/
معنی
۱. مجرای باد در دیوار یا بام خانه؛ راهی که برای جریان هوا در سقف یا میان دیوار اتاق درست کنند؛ بادخن؛ بادغر.
۲. حلقۀ فلزی مشبک روی سماور یا سر قلیان.
۳. (صفت فاعلی) خانه یا زمینی که در معرضِ وزش باد باشد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بادخن، بادغر
۲. حلقه فلزی و مشبک سر قلیان (غلیان)
دیکشنری
vent, windy
-
جستوجوی دقیق
-
بادگیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. بادخن، بادغر ۲. حلقه فلزی و مشبک سر قلیان (غلیان)
-
بادگیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) bādgir ۱. مجرای باد در دیوار یا بام خانه؛ راهی که برای جریان هوا در سقف یا میان دیوار اتاق درست کنند؛ بادخن؛ بادغر.۲. حلقۀ فلزی مشبک روی سماور یا سر قلیان.۳. (صفت فاعلی) خانه یا زمینی که در معرضِ وزش باد باشد.
-
بادگیر
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - خانه یا مکانی که در معرض وزش باد باشد. 2 - حلقة فلزی که روی قلیان گذارند تا تنباکو و آتش را نگه دارد.
-
بادگیر
لغتنامه دهخدا
بادگیر. (اِ مرکب ) دریچه و روزنی که برای باد در خانه سازند. (غیاث ). رجوع به بادخور وبادپروا شود. || خانه ای که از هر چهار طرف بادگیر بجهت وزیدن باد داشته باشد. (غیاث ). || در قوسی خانه که از هر چهار طرف بادگیر جهت رسیدن باد داشته باشند. حکیم شفائی ر...
-
بادگیر
دیکشنری فارسی به عربی
جهاز التهوية , قمع
-
واژههای مشابه
-
wing shield
بادگیر شیشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] قطعۀ پلاستیکی کمانی در بالای شیشههای کناری در برخی از خودروها، برای جلوگیری از وزش باد و نفوذ آب به داخل اتاق خودرو
-
air dam, bumper air dam
بادگیر سپر جلو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] قطعهای در زیر سپر جلو که ضمن کاهش جریان هوا در زیر خودرو، باعث کاهش پسار و برار وارد بر خودرو میشود
-
جستوجو در متن
-
بادگی
لغتنامه دهخدا
بادگی . (اِ مرکب ) مخفف بادگیر است . رجوع به بادگیر شود.
-
winddog
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بادگیر
-
windwardmost
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بادگیر
-
بادپروا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bādparvā ۱. دریچه.۲. بادگیر؛ بادخن.۳. اتاقی دارای بادگیر.
-
بادخان
لهجه و گویش تهرانی
هواکش، بادگیر
-
بادغس
لغتنامه دهخدا
بادغس . [ غ َ ] (اِ مرکب ) بادگیر و گذرگاه باد را گویند. (برهان ). بادگیر بود. (اوبهی ) (آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به لغات بادرس ، بادغد، بادغر، بادغرا، بادغرد، بادغن ، بادغند، بادگیر در جای خود شود.