کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادپروا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بادپروا
/bādparvā/
معنی
۱. دریچه.
۲. بادگیر؛ بادخن.
۳. اتاقی دارای بادگیر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بادپروا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bādparvā ۱. دریچه.۲. بادگیر؛ بادخن.۳. اتاقی دارای بادگیر.
-
بادپروا
لغتنامه دهخدا
بادپروا. [ پ َرْ ] (اِ مرکب ) خانه ای را گویند که بادگیر داشته باشد. (برهان ) (هفت قلزم ) (فرهنگ سروری ) (جهانگیری ) (غیاث ). خانه ای را گویند که بادگیر داشته باشد که باددر آن آید و آنرا بادخوان و بادخن و بادخون گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به...
-
واژههای مشابه
-
صلیب بادپروا
لغتنامه دهخدا
صلیب بادپروا. [ ص َ ب ِ پ َرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چوب چهارگوشه که در تابدانها بجهت منع دخول حیوانات سازند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
بادخان
لغتنامه دهخدا
بادخان . (اِ مرکب ) بادخوان . بادگیر و گذرگاه باد باشد مطلقاً خواه در بلندی و خواه در پستی .(برهان ) (ناظم الاطباء). جای بادگزار[ گذار ] و ظاهراً باصطلاح مکان اسفل را گویند و در اصل خانه ٔ باد بود که بقلب استعمال کرده اند. کسائی گوید : عمر چگونه جهد ...
-
بادخوان
لغتنامه دهخدا
بادخوان . [ خوا / خا ] (اِ مرکب ) کنایه از مردم هرزه گوی و خوش آمدگوی باشد. (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کنایه از مردم هرزه گوی و خوش آمدگوی و متملق . (انجمن آرا). بادفروش . بادپران . بادخان . بادپر. || معرف را نیز گویند.(برهان ) (آنند...
-
بادخن
لغتنامه دهخدا
بادخن . [ خ َ ] (اِ مرکب ) رهگذر باد.(برهان ) (ناظم الاطباء). جای گذار باد. سوراخی که ازآن باد درون خانه درآید چه خن و خون بمعنی سوراخ بود. (از فرهنگ خطی متعلق بکتابخانه ٔ مرحوم دهخدا). جای بادگذار. (تاج المآثر). باجه . بادهنج : او آتش تیز است بر تیغ...
-
بادپران
لغتنامه دهخدا
بادپران . [ پ َ ] (نف مرکب ) بمعنی بادپر است و آن شخصی باشد که پیوسته از خود گوید. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بادپر و فیاش . (ناظم الاطباء). لاف زن . رجوع به بادبر و بادپر شود : هرکجا بادپرانی است درین جزو زمان بمیان سنگ قناعت چو فلاخن دارد. شف...