کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بادم
لغتنامه دهخدا
بادم . [ دَ ] (اِ) مخفف بادام است . (آنندراج ). بادام . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
بادُم
لهجه و گویش بختیاری
bâdom بادام.
-
بادُم تَلَه
لهجه و گویش بختیاری
bâdom ta:la بادام تلخه.
-
واژههای همآوا
-
بادُم
لهجه و گویش بختیاری
bâdom بادام.
-
جستوجو در متن
-
درمان شدن
لغتنامه دهخدا
درمان شدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) معالجه شدن . علاج شدن . مداوا شدن : چشم بادم همه بیماری و بازهمه درمان شوم ان شأاﷲ. خاقانی .|| چاره شدن .
-
درجنبانیدن
لغتنامه دهخدا
درجنبانیدن . [ دَ جُم ْ دَ ] (مص مرکب ) جنبانیدن : این انجیر تو سلسله ٔ شهوت معده ٔ مرا درجنبانید. (سندبادنامه ص 168).اگر بادم تو نیز ای سرو آزادسری چون بید درجنبان به این باد. نظامی .رجوع به جنبانیدن شود.
-
خونخواهی کردن
لغتنامه دهخدا
خونخواهی کردن . [ خوا / خاک َ دَ ] (مص مرکب ) طلب ثار کردن . طلب خون کسی کردن . قصاص خواستن . (از آنندراج ) : من که شادی مرگ کردم گر کشد قاتل مراشرم بادم مخلص ار در حشر خونخواهی کنم .مخلص کاشی (از آنندراج ).
-
گوهرنژاد
لغتنامه دهخدا
گوهرنژاد. [ گ َ / گُو هََ ن ِ ] (ص مرکب ) دارای نژادی بگوهر. اصیل و نژاده : طاهری ، گوهرنژادی از نژاد طاهری عزم او عزم وکمال او کمال و رای ، رای . منوچهری .کسادی چون کشم گوهرنژادم نخوانده چون روم آخر نه بادم . نظامی .چو گوهرنهادست و گوهرنژادخطرناکی گ...
-
بازرساندن
لغتنامه دهخدا
بازرساندن . [ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) رساندن . بردن . تحویل دادن . || برگرداندن : چون خواجه به خانه نبود جامه هم آنجا رها کردم تا بها بازرساند. (سندبادنامه ص 244). گوشت بستدم و بخانه باز میرفتم ، بادم درربود، آوازی شنیدم که ای باد او را بخانه ٔ خود ب...
-
قنوج
لغتنامه دهخدا
قنوج . [ ق َن ْ نو / ق ِن ْ نو ] (اِخ )منتهی الارب آن را بکسر قاف و فتح نون ضبط کرده و گوید: شهری است . محمودبن سبکتگین آن را گشود. (از معجم البلدان ) (آنندراج ). در ناحیه ٔ فرخ آباد در 50میلی رود گنگ واقع است . (تلخیص از بریتانیکا) : یکی گفت این شاه...
-
ارژن
لغتنامه دهخدا
ارژن . [ اَ ژَ ] (اِ) ارزن . ارزه . ارجن . ارجَنک . ارجان . درختی است با چوبی سخت که از وی کمان سازند. نوعی بادام کوهی است . درختچه ای از نوع بادام وحشی در نقاط خشک کوهستانی حوالی طهران و فارس . بادِم . تنگرس . تنگس . بیو. بیف . بخورک . قسمی از درخت ...
-
بنیاد کردن
لغتنامه دهخدا
بنیاد کردن . [ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شالده نهادن . تأسیس . (فرهنگ فارسی معین ). اساس قرار دادن : ز دارنده ٔ دادگر یاد کن خرد را بدین یاد بنیاد کن . فردوسی .نخست از جهان آفرین یاد کن پرستش بر این یاد بنیاد کن . فردوسی . || بنا کردن . (فرهنگ فارسی م...