کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادجان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بادجان
لغتنامه دهخدا
بادجان . (اِ مرکب ) لقب اسب باشد: مر اسب را پارسیان بادجان خوانده اند و رومیان آنرا بادپای و هندوان تخت پران و تازیان براق زمین . (نوروزنامه ). رجوع به بادپای و بادپیکر شود.
-
واژههای مشابه
-
بادجان آخوره
لغتنامه دهخدا
بادجان آخوره . [ دِ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرجی بخش داران شهرستان فریدن در 22هزارگزی باختر داران و دوازده هزارگزی راه ازنا باصفهان . سرزمینی است جلگه و سردسیر با 1117 تن سکنه . آبش از قنات و رودخانه و چشمه است .محصولش غلات ، حبوبات ، عسل و شغل...
-
بادجان ورزق
لغتنامه دهخدا
بادجان ورزق . [ دِ وَ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن در 13هزارگزی شمال داران و 2هزارگزی شوسه ٔ ازنا باصفهان در دامنه ٔ کوه . سرزمینی است سردسیر با 1117 تن سکنه . آبش از قنات و محصولاتش غلات ، حبوبات ، سیب زمینی است . شغل م...
-
جستوجو در متن
-
بادپای
لغتنامه دهخدا
بادپای . (ص مرکب ، اِ مرکب ) سریع در رفتار (اسب یا مرکوبی دیگر). سخت تندرو. سخت تیز در رفتن . بادپیکر. بادپیما. رجوع به بادپیکر و بادپیما شود : اگر خواهی این بادپای دوان دو دستت ببندم به بند گران . فردوسی .هیونان کفک افکن و بادپای برفتند چون رعد غران...
-
بادپیما
لغتنامه دهخدا
بادپیما. [ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) بادپیمای . مردم مفلس لاابالی بی فایده گوی و بی ماحصل و دروغ گوی را گویند. (برهان ) (آنندراج ). بیحاصل . بیفایده . (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ سروری ). آنکه کار بیهوده کند. آنکه عملی عبث کند. بادسنج . باددرکف . (آنندراج...
-
پیکر
لغتنامه دهخدا
پیکر. [ پ َ / پ ِ ک َ ] (اِ) مقابل بوم . مقابل زمینه . نقش پارچه . گل : بیارید پرمایه دیبای روم که پیکر بریشم بود زرش بوم . فردوسی .غلامان رومی بدیبای روم همه پیکر از گوهر و زرّ بوم . فردوسی .بیاراست آنرا. [درفش کاویان ] بدیبای روم ز گوهر بروپیکر و ز...