کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادبه دست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بادبه دست
/bādbedast/
معنی
۱. بیکاره.
۲. تهیدست و مفلس.
۳. محروم؛ بیحاصل: ◻︎ تکیه بر چار چیز مینکنی / که شوی زاین امید بادبهدست (ابنیمین: مجمعالفرس: بادبهدست).
۴. بدبخت؛ بادبهمشت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بادبه دست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] bādbedast ۱. بیکاره.۲. تهیدست و مفلس.۳. محروم؛ بیحاصل: ◻︎ تکیه بر چار چیز مینکنی / که شوی زاین امید بادبهدست (ابنیمین: مجمعالفرس: بادبهدست).۴. بدبخت؛ بادبهمشت.
-
واژههای همآوا
-
بادبهدست
واژگان مترادف و متضاد
۱. اسرافکننده، خراج، باددست، متلف، مسرف، ولخرج ≠ مقتصد ۲. آسوپاس، تهیدست، مفلس، هیچکاره ≠ ثروتمند، غنی ۳. بدبخت، بدشانس، بیطالع، مفلوک ≠ خوششانس
-
باد به دست
فرهنگ فارسی معین
(بِ. دَ) (ص مر.) 1 - محروم ، بدبخت . 2 - آدم بیهوده کار.