کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادبدست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بادبدست
لغتنامه دهخدا
بادبدست . [ ب ِ دَ ] (ص مرکب ) مردم بیحاصل و هیچکاره و تهی دست و مفلس را گویند. (برهان ). || بدبخت و بی طالع. (ناظم الاطباء). رجوع به باد شود.
-
جستوجو در متن
-
اسرافکار
واژگان مترادف و متضاد
اسرافکننده، بادبدست، متلف، مسرف ≠ مقتصد
-
ولخرج
واژگان مترادف و متضاد
بادبدست، خراج، خراج، گشادهباز، مبذر، متلف، مسرف ≠ خسیس
-
خانهبرانداز
واژگان مترادف و متضاد
۱. ویرانگر، خانهکن، نابودکننده ۲. مسرف، اسرافگر، ولخرج، مبذر، متلف، بادبدست ۳. محبوب، معشوق
-
باذل
واژگان مترادف و متضاد
۱. بخشنده، سخی، بذلکننده، بادبدست، فراخدست ≠ ممسک، خسیس، کنس ۲. کمدهش، نابخشنده
-
باد در قفص بودن
لغتنامه دهخدا
باد در قفص بودن . [ دَرْ ق َ ف َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از امر محال بودن باشد : چو باد در قفص انگار کار دولت خصم از آنکه دیر نپاید چو آب در غربال . انوری .رجوع به آب در غربال شود. || تهی دست و مفلس و گدا بودن . (ناظم الاطباء). رجوع به بادبدست و بادبمش...