کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باخه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باخه
/bāxe/
معنی
= لاکپشت: ◻︎ چون باخهای به همت زادی ز بیضهٴ دین / دان خصم جان هوا را چون ماهیان هوا را (امیرخسرو: مجمعالفرس: باخه).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
باخه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bāxe = لاکپشت: ◻︎ چون باخهای به همت زادی ز بیضهٴ دین / دان خصم جان هوا را چون ماهیان هوا را (امیرخسرو: مجمعالفرس: باخه).
-
باخه
فرهنگ فارسی معین
(خِ) ( اِ.) لاک پشت ، سنگ پشت .
-
باخه
لغتنامه دهخدا
باخه . [ خ َ / خ ِ ](اِ) کاسه پشت را گویند. (برهان ). کاسه پشت و لاک پشت را گویند که آنرا سنگ پشت میخوانند. (آنندراج ) (انجمن آرا). جانور آبی است که بهندی کچهوه گویند و این لفظ ترکی است . (غیاث ). جانوریست آبی در غایت شهرت که آنرا سنگ پشت و کاسه پشت ...
-
باخه
واژهنامه آزاد
[bāxe] لاک پشت، سنگ پشت، شیلونه.
-
واژههای مشابه
-
باخه زن
لغتنامه دهخدا
باخه زن . [ خ َ / خ ِ زَ ] (نف مرکب ) باخیزان . هر دوبمعنی درست کننده ٔ دیوار و بنا و خانه . باخسه هم گویند و کسی را که سنگ را بردیف روی دیوار چیند باخه زن گویند. (شعوری ج 1 ورق 179). و رجوع به باخره شود.
-
جستوجو در متن
-
سنگپشت
واژگان مترادف و متضاد
باخه، کاسهپشت، لاکپشت
-
باخیزان
لغتنامه دهخدا
باخیزان . (اِ) رجوع به باخه زن شود.
-
کجول
لغتنامه دهخدا
کجول . [ ] (اِ) اسم هندی سلحفاة است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). سنگپشت . سولاخپا. کشف . باخه .
-
سلحفیة
لغتنامه دهخدا
سلحفیة. [ س ُ ل َ ی َ ] (ع اِ) باخه . سلحفاء. سلحفاة. رجوع به همین کلمات شود.
-
باخره
لغتنامه دهخدا
باخره . [ ] (اِ) چینه . لاد. رهص . (دهار). در نسخه ٔ خطی دهار چنین است . محتمل است باخزه باشد. رجوع به باخه زن و باخسه شود.
-
سلاحف
لغتنامه دهخدا
سلاحف . [ س َ ح ِ ] (ع اِ) باخه ها. ج ِ سلحفاة. (غیاث ) (آنندراج ) (دهار) : سمنزار گشته دیار سلاحف چمنزار گشته وجار ثعالب .حسن متکلم .
-
هرهیر
لغتنامه دهخدا
هرهیر. [ هَِ ] (ع اِ) ماهی است . (منتهی الارب ). نوعی ماهی است . (اقرب الموارد). || نوعی از خبیث ترین مار، مرکب میان باخه و سیاه مار که ششماه خواب کند و گزیده اش جان بر نشود. (منتهی الارب ). گزیده اش بسلامت نماند. (اقرب الموارد).
-
ابوالمتجمل
لغتنامه دهخدا
ابوالمتجمل . [ اَ بُل ْ م ُ ت َ ج َم ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) سلحفاة. سنگ پشت . (المرصّع). کاسه پشت . لاک پشت . کشف . لاک . خشک پشت . کشتوک . کشو. چلچله . شیلونه . باخه .