کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باخره گر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باخره گر
لغتنامه دهخدا
باخره گر. [ ؟ گ َ ] (ص مرکب ) رَهّاص . (دهار). چینه گر. دای گر (گناباد خراسان ).
-
واژههای مشابه
-
باخرة
دیکشنری عربی به فارسی
کشتي بخار , ماشين بخار , ديگ بخارپز
-
باخرة الرکاب
دیکشنری عربی به فارسی
کشتي يا هواپيماي مسافري , استردوز , استري , کسي که خط ميکشد , خط کش