کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باختن در قمار وغیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کمر باختن
لغتنامه دهخدا
کمر باختن . [ ک َ م َ ت َ ] (مص مرکب ) کمر شکستن و بی طاقت ماندن از بیم و غم . (غیاث ). طاقت نیاوردن کمر و متحمل نشدن باری را. (آنندراج ). طاقت نیاوردن کسی تحمل باری را. (فرهنگ فارسی معین ) : گران است بار فراق آن قدرکه کوه از کشیدن ببازد کمر. نورالدی...
-
گوز باختن
لغتنامه دهخدا
گوز باختن . [ گ َ /گُو ت َ ] (مص مرکب ) با گردکان بازی کردن . مجاوزه .
-
کژ باختن
لغتنامه دهخدا
کژ باختن . [ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) بد بازی کردن نرد و مانند آن (با وجود مهارت یا عدم مهارت ) (فرهنگ فارسی معین ). مقابل راست باختن . || بدمعاملگی کردن .افساد کردن . (فرهنگ فارسی معین ). مقابل راستبازی .
-
سر باختن
واژگان مترادف و متضاد
جان باختن، جانفدا کردن، جانبازی کردن
-
مهر باختن
واژگان مترادف و متضاد
عاشق شدن، مهر ورزیدن، دوست داشتن، عشق ورزیدن، مهربستن
-
مفت باختن
واژگان مترادف و متضاد
مفت ازدست دادن، به رایگان دادن ≠ مفت به چنگآوردن
-
نگاه باختن
لغتنامه دهخدا
نگاه باختن . [ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) نظر کردن . نگاه انداختن : ز سیرآهنگی آن نغمه مست از جای برجستم به هر جانب نگاهی باختم از روی حیرانی .حکیم (از آنندراج ).
-
آب باختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص ل .)از دست دادن شکوه و هیبت .
-
پهنه باختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) با پهنه بازی کردن .
-
پاک باختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص م .) پاکبازی کردن .
-
دوالک باختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) حیله ورزیدن ، مکر کردن .
-
رنگ باختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ)(مص ل .) بی رنگ شدن .
-
زهره باختن
فرهنگ فارسی معین
(زَ رِ. تَ) (مص ل .) بسیار ترسیدن .
-
عشق باختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) عشق ورزیدن ، دوستی کردن .
-
کژ باختن
فرهنگ فارسی معین
(کَ. تَ) (مص ل .) 1 - بد معامله کردن ، فساد کردن . 2 - عمل کسانی که بازی نرد یا امثال آن را با داشتن مهارت و استادی کافی بد بازی می کنند.