کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باختن
/bāxtan/
معنی
۱. پول خود را در قمار از دست دادن؛ بازیدن.
۲. شکست خوردن؛ مغلوب شدن در بازی یا قمار.
۳. از دست دادن.
۴. (مصدر لازم) [قدیمی] بازی کردن: چوگان باختن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ازدست دادن، تلف کردن، هدر دادن ≠ به دست آوردن
۲. شکستخوردن، مغلوب شدن ≠ پیروز شدن، بردن، برنده شدن
۳. ورزیدن
۴. بازی کردن
۵. سرگرم شدن، مشغول شدن
فعل
بن گذشته: باخت
بن حال: باز
دیکشنری
lose
-
جستوجوی دقیق
-
باختن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ازدست دادن، تلف کردن، هدر دادن ≠ به دست آوردن ۲. شکستخوردن، مغلوب شدن ≠ پیروز شدن، بردن، برنده شدن ۳. ورزیدن ۴. بازی کردن ۵. سرگرم شدن، مشغول شدن
-
باختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) bāxtan ۱. پول خود را در قمار از دست دادن؛ بازیدن.۲. شکست خوردن؛ مغلوب شدن در بازی یا قمار.۳. از دست دادن.۴. (مصدر لازم) [قدیمی] بازی کردن: چوگان باختن.
-
باختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص ل .) 1 - مغلوب شدن در قمار یا بازی . 2 - از بین رفتن تمام یا بخشی از مال . 3 - بخشیدن . 4 - از شدت ترس یا نگرانی سُست شدن ، گیج شدن . 5 - چرخ دادن . ؛قافیه را ~ اشتباه کردن ، در غلط افتادن .
-
باختن
لغتنامه دهخدا
باختن . [ ت َ ] (مص ) لازم و متعدی هر دوآمده است . مقابل بردن ، در قمار. گم کردن در قمار. زیان کردن در قمار. باختن چیزی بگرو. مقامره . (منتهی الارب ). تقامر. (منتهی الارب ) (کازیمیرسکی ). قمار باختن . یَسْر. یَسَر. مغلوب حریف شدن در قمار. جنسی از قما...
-
باختن
لهجه و گویش تهرانی
رفتن رنگ
-
باختن
واژهنامه آزاد
باختِن درگویش لرکی و باختِه، علاوه بر معنای ازدست دادن و بردوباخت در قمار به معنی رقصیدن و بازی کردن می آید که در زبان پهلوی هم به همین معنا آمده است ولی در زبان فارسی امروز منسوخ شده است
-
واژههای مشابه
-
عشق باختن
لغتنامه دهخدا
عشق باختن . [ ع ِ ت َ ] (مص مرکب ) اظهار عشق ودوستی شدید کردن . عشقبازی کردن . عشق ورزیدن . (فرهنگ فارسی معین ). تغازل با یکدیگر. مغازله : سعدی همه روزه عشق میبازتا در دو جهان شوی به یک رنگ . سعدی .کسی بعیب من از خویشتن نپردازدکه هرکه مینگرم با تو عش...
-
کج باختن
لغتنامه دهخدا
کج باختن . [ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) غلط بازی کردن . خطا باختن (با وجود مهارت یا عدم آن ). (فرهنگ فارسی معین ). || دغل کردن در بازی و مکر کردن و فریب دادن . (از ناظم الاطباء) : راست خوانی کنند و کج بازنددست گیرند و در چه اندازند. نظامی .هر کس از مهره ٔ ...
-
کبوتر باختن
لغتنامه دهخدا
کبوتر باختن . [ ک َ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) کبوتربازی کردن . کبوتر پراندن بلکه کسی که کبوتر باختن یا شطرنج یا قمار عادت گیرد چنان طبع وی گردد که همه ٔ راحتهای دنیا و هر چه دارد، اندرسر آن دهد و دست از آن بدارد. (یادداشت مؤلف ).
-
کمر باختن
لغتنامه دهخدا
کمر باختن . [ ک َ م َ ت َ ] (مص مرکب ) کمر شکستن و بی طاقت ماندن از بیم و غم . (غیاث ). طاقت نیاوردن کمر و متحمل نشدن باری را. (آنندراج ). طاقت نیاوردن کسی تحمل باری را. (فرهنگ فارسی معین ) : گران است بار فراق آن قدرکه کوه از کشیدن ببازد کمر. نورالدی...
-
گوز باختن
لغتنامه دهخدا
گوز باختن . [ گ َ /گُو ت َ ] (مص مرکب ) با گردکان بازی کردن . مجاوزه .
-
گوی باختن
لغتنامه دهخدا
گوی باختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) گوی بازی کردن . بازی کردن با گوی و چوگان : اسب در میدان رسوایی جهانم مردواربیش از این در خانه نتوان گوی و چوگان باختن . سعدی .رجوع به چوگان شود.
-
کژ باختن
لغتنامه دهخدا
کژ باختن . [ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) بد بازی کردن نرد و مانند آن (با وجود مهارت یا عدم مهارت ) (فرهنگ فارسی معین ). مقابل راست باختن . || بدمعاملگی کردن .افساد کردن . (فرهنگ فارسی معین ). مقابل راستبازی .
-
گرو باختن
لغتنامه دهخدا
گرو باختن . [ گ ِ رَ / رُو ت َ ](مص مرکب ) چیزی را که بر آن گرو بسته اند به حریف باختن . مغلوب شدن در بازی . مغلوب شدن در شرط : و بوصیت دعاگوی هرگز بگرو (شطرنج ) نبازد تا قمار نشود و کراهیت شرع لازم نیاید. (راحةالصدور راوندی ).چه خواهی ز چندین سر اند...