کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باج گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باج گیر
لهجه و گویش تهرانی
زور گیر
-
شب باج
واژهنامه آزاد
باجی بوده است که درشب عروسی ازدامادیاخانواده اش گرفته می شده است.بتدریج به شاباش تغییر یافته است.درسبزوار شایدهم جاهایی دیگررایج بوده است.
-
باج ده یک
لغتنامه دهخدا
باج ده یک . [ ج ِ دَه ْ ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از باژ که آنرا باج عشر خوانند : چو دشمن خر روستائی بردملک باج ده یک چرا میخورد؟سعدی (از آنندراج ).
-
باج و خراج
لغتنامه دهخدا
باج و خراج . [ ج ُ خ َ ] (ترکیب عطفی ، اِمرکب ) باج . ساو. عوارض . مالیات . رجوع به باج شود.
-
باج و ساو
لغتنامه دهخدا
باج و ساو. [ ج ُ ] (اِ مرکب ) باج و خراج . رجوع به باج شود.
-
cyberextortionist
باجگیر رایانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] رخنهگر با قفلشکن که وبگاه یا رایانۀ مرکزی یک سازمان را بهطور مرتب مورد حمله قرار میدهد و برای توقف حملات خود درخواست پول میکند
-
cyberextortion
باجگیری رایانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوعی فعالیت مجرمانۀ رایانهای که در آن رخنهگر یا قفلشکن وبگاه یا رایانۀ مرکزی یک سازمان را بهطور مرتب مورد حمله قرار میدهد و برای توقف حملات خود درخواست پول میکند
-
باج خواهی ابرقدرتها
دیکشنری فارسی به عربی
إبتزاز القوي العملاقة
-
باج و خراج
فرهنگ گنجواژه
مالیات.
-
باج و ساو
فرهنگ گنجواژه
خراج.
-
خرج و باج
فرهنگ گنجواژه
مالیات.
-
زورگو و باجگیر
فرهنگ گنجواژه
گردنکش.
-
جستوجو در متن
-
جبایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: جبایة] [قدیمی] jebāyat جمع کردن باجوخراج؛ باجوخراج گرفتن.
-
اخاذی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] 1 - (حامص .) رشوه گرفتن ، باج گرفتن .
-
تلکه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) باج گرفتن ، رشوه گرفتن .