کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آغا باجی، آباجی، آبجی، شابجی، شاه باجی، باجی
لهجه و گویش تهرانی
خواهر
-
جی جی باجی
فرهنگ فارسی معین
(ق .) جان جانی ، صمیمیت زیاد بین خانم ها.
-
قلعه سلطان باجی
لغتنامه دهخدا
قلعه سلطان باجی . [ ق َ ع َ س ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قمرود بخش مرکزی شهرستان قم . این ده در 6هزارگزی شمال قم قرار گرفته و موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 380 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه ، صیفی ، انار. و...
-
آبجی، آق باجی
لهجه و گویش تهرانی
خواهر
-
خان باجی،خامباجی
لهجه و گویش تهرانی
خواهر بزرگتر/زن مکتبدار
-
خاله خانم باجی، خاله خانباجی
لهجه و گویش تهرانی
بزرگتر زنها، خانم محترم، خاله خانم
-
جستوجو در متن
-
bajri
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باجی
-
Baja California
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باجی کالیفرنیا
-
همباجناق
لهجه و گویش تهرانی
همباجه، هم باجی
-
شاواجى
لهجه و گویش بختیاری
šâvâji 2شاه باجى، خواهر بزرگ.
-
ننه قمر
لهجه و گویش تهرانی
باجی،زن عامی
-
ابومروان
لغتنامه دهخدا
ابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) باجی . رجوع به محمدبن احمد باجی مکنی به ابومروان شود.
-
آباجی
لهجه و گویش تهرانی
آغا باجی=خواهر،خواهر خوانده،خواهربزرگتر : 1ـ آباجی 2ـ شاباجی 3ـ خانم باجی
-
همشیره
واژگان مترادف و متضاد
آباجی، باجی، خواهر، دده، شاباجی
-
خواهر
واژگان مترادف و متضاد
آباجی، اخت، باجی، دده، همشیره ≠ برادر