کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باتون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باتون
/bātun/
معنی
چوبدستی از جنس چوب یا پلاستیک که افراد پلیس و نیروی انتظامی بهعنوان اسلحۀ سرد به کار میبرند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. چوبدست، عصا
۲. باتوم، باطوم
دیکشنری
baton, club, nightstick, truncheon
-
جستوجوی دقیق
-
باتون
واژگان مترادف و متضاد
۱. چوبدست، عصا ۲. باتوم، باطوم
-
باتون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bâton] bātun چوبدستی از جنس چوب یا پلاستیک که افراد پلیس و نیروی انتظامی بهعنوان اسلحۀ سرد به کار میبرند.
-
باتون
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) = باتوم . باطوم : میلة کوتاهی از چوب یا لاستیک که پاسبانان بر کمر می آویزند و برای سرکوب کردن شورش و جنجال از آن استفاده می کنند.
-
باتون
لغتنامه دهخدا
باتون . (اِ) قسمی از مرغهای شکاری . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
باتون روژ
لغتنامه دهخدا
باتون روژ. [ تُن ْ ](اِخ ) بَتن روژ. یکی از شهرهای ممالک متحده ٔآمریکا در ساحل رود میسی سی پی ، دارای 21800 تن جمعیت و مرکز لویزیانا است . این شهر در نیمه ٔ اول قرن هیجدهم م . بوسیله ٔ فرانسویان ایجاد گردید و در طی جنگ سسسیون (1862م .) بتصرف گروه متح...
-
باتون یاچوب قانون
دیکشنری فارسی به عربی
عصا
-
واژههای همآوا
-
باطون
لغتنامه دهخدا
باطون . (فرانسوی ، اِ)باتون . چوب قانون . باتوم (در تداول عامه ). چوبدستی صاحب منصبان نظامی و پاسبانان . در اصطلاح امروز چوبدستی پاسبانان و مأموران انتظامی شهربانی و آن معمولا حدود نیم گز طول دارد و غالباً از لاستیک درست شود.
-
باطون
لغتنامه دهخدا
باطون . (اِخ ) دهی است از دهستان رستم بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون که در 18 هزارگزی باختر فهلیان در دامنه ٔ شمالی بست ماهور و جنوب رودخانه ٔفهلیان واقع است . ناحیه ای است گرمسیر با 286 سکنه وآب آن از رودخانه ٔ فهلیان و کنی تأمین میشود. محصول عم...
-
باطون
لغتنامه دهخدا
باطون . (اِخ ) قصبه ٔ ناحیه ٔ لازستان در ولایت طرابزون (نزدیک دریای سیاه )، از نظر موقعیت جغرافیایی و استحکام طبیعی بسیار ممتازست ، در حدود 2000 سکنه از مسلمانان و نصاری و چرکس دارد و دارای مدارس و مساجد جامع و کلیساهای متعدد است . قضای باطون مرکب از...
-
جستوجو در متن
-
باتوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از فرانسوی] bātum = باتون
-
baktun
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باتون
-
Baton Rouge
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باتون روژ