کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باتوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باتون
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) = باتوم . باطوم : میلة کوتاهی از چوب یا لاستیک که پاسبانان بر کمر می آویزند و برای سرکوب کردن شورش و جنجال از آن استفاده می کنند.
-
باطوم
لغتنامه دهخدا
باطوم . (اِ) باتوم . تلفظ عامیانه کلمه ٔ فرانسوی باطون . چوبدستی مخصوص صاحب منصبان نظامی و پاسبانان . رجوع به باطون شود.
-
batons
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باتوم، عصا، چوب میزانه، باتون یا چوب قانون، عصای افسران، عصا یا چوپ صاحب منصبان
-
باطون
لغتنامه دهخدا
باطون . (فرانسوی ، اِ)باتون . چوب قانون . باتوم (در تداول عامه ). چوبدستی صاحب منصبان نظامی و پاسبانان . در اصطلاح امروز چوبدستی پاسبانان و مأموران انتظامی شهربانی و آن معمولا حدود نیم گز طول دارد و غالباً از لاستیک درست شود.
-
اجارتین
لغتنامه دهخدا
اجارتین . [ اِ رَ ت َ ] (اِخ ) حوزه ٔ قضائیه ٔ سنجاق لازستان . مرکز لواء آن باتوم . سابقاً جزو مملکت عثمانی و سپس در جزو متصرفات روسیه درآمد و این حوزه ٔ قضائیه از دو ناحیه مرکب بود: اجاره ٔ علیاو اجاره ٔ سفلی و همه ٔ مردم آنجا مسلمان بودند و پس از ت...