کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باتوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باتوم
/bātum/
معنی
= باتون
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
Mace, truncheon
-
جستوجوی دقیق
-
باتوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از فرانسوی] bātum = باتون
-
baton, cudgel, clu
باتوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] وسیلۀ کوتاه و باریک چوبی یا فلزی یا پلاستیکی که مأموران پلیس یا نگهبانان از آن بهعنوان سلاح استفاده میکنند متـ . راستباتوم
-
واژههای مشابه
-
راستباتوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ← باتوم
-
electrical baton, stun baton, shock baton
باتوم برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] باتومی با ابعاد معیار که با نیروی باتری چراغقوۀ استاندارد کار میکند و قادر است بار یا شوک الکتریکی با ولتاژ اندک وارد کند
-
riot control agent baton
باتوم ضدشورش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] باتومی پلاستیکی به طولِ 30 تا 66 سانتیمتر که میتوان با آن گلولۀ گاز اشکآور و گلولۀ لاستیکی پرتاب کرد
-
expandable baton, extensible billyclub
باتوم جمعشو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] باتومی که میتوان آن را بهصورتِ تلسکوپی جمع کرد و طول آن در زمان جمع شدن 6 تا 7 سانتیمتر و در زمان باز بودن 16 تا 18 سانتیمتر است
-
straight flashlight baton
باتوم چراغدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی چراغقوۀ سنگین و ضدضربه که از آن میتوان بهعنوان سلاح ضربهای استفاده کرد
-
side-handle baton
باتوم دستهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] باتومی دارای دستهای در پهلو که به مأمور پلیس امکان میدهد که برای وارد آوردن ضربۀ بیشتر و جلوگیری از اصابت ضربۀ شخص مهاجم آن را بچرخاند
-
flashlight-riot control agent baton
باتوم چراغدار ضدشورش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی چراغقوۀ ضدضربه از جنس پلیاتیلن که، علاوه بر منبع نور، از آن میتوان برای پرتاب گلولۀ گاز اشکآور و گلولۀ لاستیکی استفاده کرد
-
واژههای همآوا
-
باطوم
لغتنامه دهخدا
باطوم . (اِخ ) شهر و بندر معروف روسیه در ساحل شرقی دریای سیاه که دارای 78000 سکنه و آب و هوای معتدل و بارندگی فراوان است . شهری تجارتی و در عین حال سوق الجیشی است . صادرات نفت استخراجی باکو قسمتی از آن شهر خارج میشود. این شهر در قدیم الایام از پایگاه...
-
باطوم
لغتنامه دهخدا
باطوم . (اِ) باتوم . تلفظ عامیانه کلمه ٔ فرانسوی باطون . چوبدستی مخصوص صاحب منصبان نظامی و پاسبانان . رجوع به باطون شود.
-
جستوجو در متن
-
baton twirler
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوبله باتوم