کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باتس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باتس
/bātos/
معنی
= بالنگ
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
باتس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bātos = بالنگ
-
باتس
لغتنامه دهخدا
باتس . [ ت ُ ] (اِ) باتش . به لغت اهل شبانکاره ، ترنج باشد و آن میوه ایست معروف که پوست آنرا مربا کنند. و باشین نقطه دار هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (شعوری ) (جهانگیری ). باتو. رجوع به باتش شود.
-
باتس
لغتنامه دهخدا
باتس . [ ت ُ ] (اِخ ) بانی شهر سیرناست که آن شهر را در سال 631 ق .م . بنا نهاد و سلاطین سیرنا نیز همگی پس از وی نام اورا اتخاذ کردند. (تمدن قدیم ترجمه ٔ فلسفی ص 459).
-
واژههای همآوا
-
باطس
لغتنامه دهخدا
باطس . [ طِ ] (اِ) به یونانی میوه ای است که توت سه گل خوانند و به عربی ثمرةالعلیق گویند و درخت آن را سه گل نامند اگر برگ و بار آن را با هم بجوشانند خضابی باشد جهت موی ریش و گیسو و امثال آن . (برهان ). نوعی از عُلّیق . (ترجمه ٔ ابن بیطار به فرانسه ج 1...
-
جستوجو در متن
-
بالنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vātrang] ‹بادارنگ، بادرنگ، واترنگ، وارنگ، وادارنگ› (زیستشناسی) bālang ۱. میوهای از خانوادۀ مرکبات؛ باتس؛ باتو؛ ترنج؛ اترج.۲. نوعی خیار کشیده.
-
باتش
لغتنامه دهخدا
باتش . [ ت ُ ] (اِ) ترنج .(جهانگیری ) (شعوری ج 1 ص 168). رجوع به باتس شود.
-
باتو
لغتنامه دهخدا
باتو. (اِ) بمعنی باتس باشد که ترنج است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (شعوری ) (دمشقی ). اترج . (دمشقی ). اترنج . (دمشقی ) (الفاظالادویه ). || حب السلاطین . (برهان ). حب السلاطین که او را دند نیز نامند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (جهانگیری ) (شعوری )....
-
س
لغتنامه دهخدا
س . (حرف ) صورت حرف پانزدهم است از حروف الفبای فارسی پس از «ژ» و پیش از «ش »، و حرف دوازدهم از الفبای عرب پس از «ز» و پیش از «ش »، و حرف پانزدهم از الفبای ابجدی پس از «ن » و پیش از «ع ». و نام آن سین است و آن را سین مهمله نامند. و بحساب جُمّل آن را ش...