کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باتر
/bāter/
معنی
= درنا
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
باتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bāter = درنا
-
باتر
لغتنامه دهخدا
باتر. [ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) نام مردی مجهول . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ). نام پهلوانی مبارز است . (شعوری ).
-
باتر
لغتنامه دهخدا
باتر. [ ت ِ ] (اِ) کلنگ ، و آن پرنده ایست معروف . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا). طورنه (مرغی ) است . (شعوری ). کلندوز. (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به کلنگ شود.
-
باتر
لغتنامه دهخدا
باتر. [ ت ِ ] (ع ص ) اسم فاعل از بتر. بُرنده . بران . بتار: سیف باتر؛ شمشیر بران . شمشیر برنده . (آنندراج ). ج ، بواتر.
-
جستوجو در متن
-
بواتر
لغتنامه دهخدا
بواتر.[ ب َ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ باتر. شمشیر. (ناظم الاطباء).
-
بتار
لغتنامه دهخدا
بتار. [ ب َت ْ تا ] (ع ص ، اِ) بران . باتر. شمشیر بران . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
درنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] dornā ۱. (زیستشناسی) پرندهای آبچر، وحشی، و حلالگوشت با پاهای بلند، گردن دراز، و دم کوتاه که هنگام پرواز در آسمان دستهدسته به شکل مثلث حرکت میکنند؛ کلنگ؛ باتر.۲. (نجوم) از صورتهای فلکی در نیمکرۀ جنوبی آسمان.
-
عاتر
لغتنامه دهخدا
عاتر. [ ت ِ ] (ع ص ) مضطرب . (مهذب الاسماء). به اهتزاز درآینده . گویند: عنده سیف باتر و رمح عاتر. (اقرب الموارد). || فرج دروا کرده از شهوت . (تاج العروس ) (منتهی الارب ). فرج گشاده از تیزی شهوت . (منتهی الارب ).
-
صلاصل
لغتنامه دهخدا
صلاصل . [ ص ُ ص ِ ] (اِخ ) آبی است عامر را در وادی که آن را جوف نامند. در آن خرمابن های بسیار و مزارع فراوان است . نصر گوید: آبی است بنی عامربن جذیمة از عبدالقیس را. گوید گروهی از عبدالقیس نزد عمر آمدند و درباره ٔ صلاصل از او داوری طلبیدند. یکی از آن...