کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باتاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باتاب
لغتنامه دهخدا
باتاب . (اِ) مقابلی و ضدیت . || یک قسم از دراویش . (ناظم الاطباء).
-
باتاب
لغتنامه دهخدا
باتاب . (ص ) مساوی . مشابه . مقابل . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
بتاب
لغتنامه دهخدا
بتاب . [ ب ِ ] (ص مرکب ) باتاب . تابدار. که تاب دارد : ای رخ رخشان جانان زیر آن زلف بتاب لاله ٔ عنبرحجابی یا گل سنبل نقاب . عنصری .از همچو تو دلداری دل برنکنم آری چون ناز کشم باری زان زلف بتاب اولی .حافظ.
-
بتو
لغتنامه دهخدا
بتو. [ ب َ ت َ] (اِ) سمت باختر و برآمدن آفتاب است . مشرق . مقابل مغرب . (برهان قاطع). مرادف خراسان . (فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ شعوری ) (آنندراج ) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). || جائی را گویند که همیشه آفتاب در آنجا بتابد و آن نقیض نساس...
-
تاب
لغتنامه دهخدا
تاب . (اِ) توان . (برهان ). توانایی . (جهانگیری ) (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). طاقت . (فرهنگ اسدی ) (جهانگیری ) (انجمن آرا). قوت . (آنندراج ). تاو. (انجمن آرا) (آنندراج ). تیو. (انجمن آراء) (آنندراج ). || تحمل ، پایداری . || قرار. آرام . || صبر. ...