کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باب المراد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باب الفسانین
لغتنامه دهخدا
باب الفسانین . [ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) یکی از هفت در دیوار جنوبی مسجد حرام : ... و چون اندکی بجانب غربی بروی دری دیگرست بدو طاق و آنرا باب الفسانین گویند. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ برلین ص 105).
-
باب القبلة
لغتنامه دهخدا
باب القبلة. [ بُل ْ ق ِ ل َ ] (ع اِ مرکب ) در اماکن مقدسه ٔ شیعه در عراق عرب و ایران ، دری است که بسوی قبله باز شود. این رسم در قدیم نیز بوده و دروازه ای را که از طرف قبله بشهر وارد میشد باب القبله میگفتند.برای نمونه رجوع به الحلل السندسیه ج 2 ص 140 ...
-
باب القریتین
لغتنامه دهخدا
باب القریتین . [ بُل ْ ق َ ی َ ت َ ] (اِخ ) نام جائی است (؟). (آنندراج ).
-
باب القنطره
لغتنامه دهخدا
باب القنطره . [ بُل ْ ق َ طَ رَ ] (اِخ ) یکی از پنج دروازه ٔ شهر قاهره : صفت شهر قاهره ، پنج دروازه دارد...باب القنطرة... (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ برلین ص 63).
-
باب القنطره
لغتنامه دهخدا
باب القنطره . [ بُل ْ ق َ طَ رَ ] (اِخ ) یکی از پنج دروازه ٔ شهر قرطبه در اندلس . (الحلل السندسیه ج 1 ص 136، 234، 269).
-
باب الکبد
لغتنامه دهخدا
باب الکبد. [ بُل ْ ک َ ب ِ ] (ع اِ مرکب ) رگی است که کیلوس از آن بتوسط رگهای موسوم بفروع الباب در کبد نفوذ کند.
-
باب الکحل
لغتنامه دهخدا
باب الکحل . [ بُل ْک ُ ] (اِخ ) دروازه ای بشهر بالمه در اندلس که عرب آنرا میورقه می نامیدند. (الحلل السندسیه ج 2 ص 246).
-
باب الکرج
لغتنامه دهخدا
باب الکرج . [ بُل ْ ک َ رَ ] (اِخ ) محلی بین همدان و اصفهان . (معجم البلدان ذیل فرّزین ).
-
باب الکرخ
لغتنامه دهخدا
باب الکرخ . [ بُل ْ ک َ ] (اِخ ) موضعی در عراق عجم که علاءالدوله ٔ کاکویه در آنجا با ابوالعباس تاش فراش حرب کرد. (طبقات الاطباء ج 2 ص 8) (تاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک ص 425 س 6) (تتمه ٔ صوان الحکمه چ لاهور 1351 هَ . ق . ص 57). ولی در بعض مآخذ باب الکر...
-
باب الکناسه
لغتنامه دهخدا
باب الکناسه . [ بُل ْ ک ُ س َ ] (اِخ ) دروازه ای است به کوفه . (تجارب الامم چ عکسی لیدن ج 2 ص 214). و رجوع به معجم البلدان ذیل کناسه شود.
-
باب المحول
لغتنامه دهخدا
باب المحول . [ بُل ْ م ُ ح َوْ وَ ] (اِخ ) دروازه یا محلی به بغداد. (تجارب الامم چ عکسی لیدن ج 2 ص 298). یاقوت گوید: باب محول محله ٔ بزرگی است و امروز در جنب کرخ منفرد است و سابقاً متصل بکرخ بوده است و بدان منسوبست ابوبکر محمدبن خلف بن مرزبان بن بسام...
-
باب المخاضة
لغتنامه دهخدا
باب المخاضة. [ بُل ْ م َ ض َ ] (اِخ ) دروازه و محلی در طلیطله در ساحل نهر تاجه بوده است . (الحلل السندسیه ج 1 ص 389).
-
باب المذبح
لغتنامه دهخدا
باب المذبح . [ بُل ْ م َ ب َ ] (اِخ ) دروازه ایست به بغداد. (تاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک ص 214 س 8).
-
باب المراتب
لغتنامه دهخدا
باب المراتب . [ بُل ْ م َ ت ِ ] (اِخ ) یکی از دروازه های دارالخلافه ٔ بغداد بوده نزدیک باب الخاصه . رجوع به معجم البلدان ذیل باب الخاصه و مراصدالاطلاع شود.
-
باب المربد
لغتنامه دهخدا
باب المربد. [ بُل م ِ ب َ ] (اِخ ) دروازه ایست به بصره . (عیون الاخبار چ دارالکتب المصریة قاهره 1348 هَ. ق . ج 3 ص 175). رجوع به مربد در معجم البلدان شود.