کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بابون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بابون
/bābun/
معنی
نوعی میمون زردرنگ با پوزهای شبیه سگ و پینهای برهنهای روی کفل که بهصورت اجتماعی در افریقا زیست میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بابون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: babouin] (زیستشناسی) bābun نوعی میمون زردرنگ با پوزهای شبیه سگ و پینهای برهنهای روی کفل که بهصورت اجتماعی در افریقا زیست میکنند.
-
بابون
لغتنامه دهخدا
بابون . (اِ) بابونه . (دزی ج 1 ص 47). زنبور درشت . صقیع. علفج . زنبور. دبور. زنبور زرد. (فرهنگ فرانسه بفارسی نفیسی ، زیر کلمه ٔ فرلون ).
-
بابون
لغتنامه دهخدا
بابون . (اِخ ) نام قریه ای به بغداد، و از آنجاست ابوعبداﷲبابونی یکی از شیوخ تصوف . و رجوع به بابونیا شود.
-
بابون
دیکشنری عربی به فارسی
اشکال مضحک , شکل عجيب و غريب , يکنوع ميمون يا عنتر دم کوتاه
-
جستوجو در متن
-
شکل عجیب و غریب
دیکشنری فارسی به عربی
بابون
-
یکنوع میمون یا عنتر دم کوتاه
دیکشنری فارسی به عربی
بابون
-
اشکال مضحک
دیکشنری فارسی به عربی
بابون
-
بابونیا
لغتنامه دهخدا
بابونیا. (اِخ ) قریه ایست به بغداد. و رجوع به بابون شود.
-
baboons
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بابون ها، شکل عجیب و غریب، عنتر، یکنوع میمون یا عنتر دم کوتاه
-
baboon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بابون، شکل عجیب و غریب، عنتر، یکنوع میمون یا عنتر دم کوتاه
-
کردیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: kordiyā) منسوب به کرد ، منتسب به کرد. ]به نظر میرسد این واژه برگرفته از افسانهی ' اصبحت کردیا و امسیت عربیا ' باشد. در مقدمه مثنوی نیز به این عبارت اشاره شده است. این افسانه یا عبارت منسوب است به ابوعبدالله بابونی یکی از شیوخ عرفان در روزگار...
-
بادقین
لغتنامه دهخدا
بادقین . (اِخ ) بابون . دهی است جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین . در 30هزارگزی شمال خاور مرکز بخش و 18هزارگزی راه عمومی در کوهپایه واقعست . منطقه ای است سردسیر با 338 تن سکنه . آبش از رودخانه ٔ کلنجین و محصولش غلات ، حبوبات ، انگور، سیب ز...
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) بابونی . یکی از شیوخ عرفان است و به روزگار فخرالدوله ٔ دیلمی به شیراز بافاده و تدریس اشتغال می ورزید. وی از طائفه کرد و مولدش بابون قریه به بغداد است . و افسانه ٔ ((اصبحت کردیا و امسیت عربیا)) را بوی نسبت کنند و گ...