کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بابای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بابای
لغتنامه دهخدا
بابای . (اِخ ) (پدر و مادر من ) و او جد بعضی اشخاص بود که به بابل به اسیری برده شدند و با زرّو بابل برگشتند (کتاب عزرا 2:11، کتاب نحمیا 7:16) و بیست وهشت تن از بنی بابای با عزرا از بابل مراجعت کردند. (عزرا 8:11) و چهار تن از اینان به اورشلیم رفتند تا...
-
واژههای مشابه
-
بابای عتیق
لغتنامه دهخدا
بابای عتیق . [ ع َ ] (اِخ ) رجوع به بابااسکی شود.
-
بابای کوهی
لغتنامه دهخدا
بابای کوهی . [ ی ِ ] (اِخ ) رجوع به باباکوهی شود : ندانی که بابای کوهی چه گفت بمردی که ناموس را شب نخفت .سعدی (بوستان ).
-
بابای کلان
لغتنامه دهخدا
بابای کلان . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ماهور و میلاتی بخش خشت شهرستان کازرون در 85 هزارگزی شمال باختر کنار تخته و کنار راه فرعی کازرون به گچساران ،دامنه گرمسیر. سکنه ٔ آن 538 تن . آب آن از چشمه ٔ شیرین و محصول آن غلات دیمی و شغل اهالی زراعت و قالی...
-
بابای بی کرز
لغتنامه دهخدا
بابای بی کرز. [ ک َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ماهور و میلاتی بخش خشت شهرستان کازرون در 66 هزارگزی شمال باختر کنار تخته ، جنوب کوه دیمه انجیر. سکنه ٔ آن 36 تن . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
حاج بابای طوسی
لغتنامه دهخدا
حاج بابای طوسی . (اِخ ) او راست : شرح عوامل (عوامل المائة، شیخ عبدالقاهر جرجانی عوامل متوفی بسال 471 هَ . ق .) و اعراب کافیه ٔ ابن الحاجب (متوفی در سال 646 هَ . ق .).
-
واژههای همآوا
-
بعبعی
لغتنامه دهخدا
بعبعی . [ ب َ ب َ ] (ص ) در تداول فارسی ، کودن . (یادداشت مؤلف ). || (اِ) در زبان کودکان ، بره . بزغاله . گوسفند. میش . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
baubee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بابای
-
babby
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بابای
-
babbie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بابای
-
bob up
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بابای بالا
-
baa-lamb
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بابای بره