کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بابانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بابانی
لغتنامه دهخدا
بابانی . (ص نسبی ) منسوب به «بابان » که محله ٔ بزرگی است در سمت پائین مرو. (سمعانی ). رجوع به بابان شود.
-
جستوجو در متن
-
بای بابان
لغتنامه دهخدا
بای بابان . (اِخ ) نام محلتی بوده است در پایین مرو که آن را بابان نیز خوانده اند و منسوب به آن بابانی است . (از معجم البلدان ).
-
دره خرلوان
لغتنامه دهخدا
دره خرلوان . [ دَرْ رَ خ َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بابانی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. آب آن از چشمه ها و راه آن اتومبیل رو است . ساکنین آن از طایفه ٔ سیلاورزی هستند و زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران 6).
-
بابان
لغتنامه دهخدا
بابان . (اِخ ) نام محله ایست بزرگ در پائین مرو. (مرآت البلدان ج 1 ص 125). بابی بابان ، محله ای است در اسفل مرو و بدان منسوبست ابوسعید عبدة بن عبدالرحیم بن جبان بابانی مروزی . (معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ).