کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باباشمل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باباشمل
/bābāšamal/
معنی
۱. ویژگی مرد حق و حسابدان.
۲. جوانمرد؛ لوطی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. داش، داشمشدی، لوطی ≠ نالوطی
۲. جاهل
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
باباشمل
واژگان مترادف و متضاد
۱. داش، داشمشدی، لوطی ≠ نالوطی ۲. جاهل
-
باباشمل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] bābāšamal ۱. ویژگی مرد حق و حسابدان.۲. جوانمرد؛ لوطی.
-
باباشمل
فرهنگ فارسی معین
(شَ مَ) (ص . اِ.) 1 - کنایه از: شخص درشت اندام و دارای رفتار خشن و بی ادبانه . 2 - لوطی ، جاهل .
-
باباشمل
لغتنامه دهخدا
باباشمل . [ ش َ م َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) لقب گونه ایست که به سردسته ٔلوطیهای هر محل و به رؤسای قاطرخانه ٔ شاهی دهند.
-
واژههای مشابه
-
باباشَمَل
لهجه و گویش تهرانی
جاهل، جاهل محل
-
واژههای همآوا
-
باباشَمَل
لهجه و گویش تهرانی
جاهل، جاهل محل
-
جستوجو در متن
-
لوطی
لهجه و گویش تهرانی
جاهل،داش مشدی،باباشمل،جوانمرد
-
شمل
لغتنامه دهخدا
شمل .[ ش َ م َ ] (اِ) (اصطلاح عامیانه ) باباشمل . سردمدار. باباماما. کیمسن . رجوع به فرهنگ لغات عامیانه شود.
-
بابا
لغتنامه دهخدا
بابا. (اِ) پدر. اَب . باب . والد : هست مامات اسب و بابا خرتومشو تر چو خوانمت استر. سنائی .ز ابتدا سرمامک غفلت نبازیدم چو طفل زانکه هم مامک رقیبم بود و هم بابای من . خاقانی .من از شفقت پیربابای خویش فراموش کردم محابای خویش . نظامی .گفت بابا درست شد دس...