کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بائره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بائره
لغتنامه دهخدا
بائره . [ ءِ رَ ] (ع ص )تأنیث بائر. زمین خراب و نامزروع . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
نامزروع
لغتنامه دهخدا
نامزروع . [ م َ ] (ص مرکب ) کاشته نشده . (ناظم الاطباء). ناکاشته . ناکشته .- زمین نامزروع ؛ بائره : و همچنین زمین های بائر و نامزروع نپیماید. (تاریخ قم ص 107).
-
بائر
لغتنامه دهخدا
بائر. [ ءِ ] (ع ص ) از بوار، مقابل دایر. فاسد. بی حیز. متروک . || زمین بائر؛زمین خراب و نامزروع . در عربی : بائرة؛ زمین خراب نامزروع . (منتهی الارب ). || رجل ٌ حائر بائر؛ مرد سرگشته ٔ خودرای . (منتهی الارب ). || چاه کننده . || آتشدان کننده . (از منته...
-
بایر
لغتنامه دهخدا
بایر. [ ی ِ ] (ع ، ص ) زمین خراب نامزروع . (از منتهی الارب ). بائرة یا بائر.مقابل آباد. مقابل دایر. لم یزرع . غیر مزروع . نامزروع و تأنیث آن بائرة است . (آنندراج ). زمین خراب . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). ویران . بی بنا. بی زرع و کشت . خاک مرده ....