کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اﷲ معک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اﷲ معک
لغتنامه دهخدا
اﷲ معک . [ اَل ْ لا هَُ م َ ع َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) خدا با تو باد. خدا همراهت باد. غالباً در مقام وداع گویند : چون یافتیم غریب و غمخواراﷲ معک بگوی و بگذار. نظامی .ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک حق نگه دار که من میروم اﷲ معک .حافظ.
-
واژههای مشابه
-
اﷲ احد اﷲ الصمد
لغتنامه دهخدا
اﷲ احد اﷲ الصمد. [ اَل ْ لا ه ُ اَح َ اَل ْ لا ه ُص ْ ص َ م َ ] (ع جمله ٔ اسمیه مأخوذ از قرآن ) یعنی خدا یکی است و ملجاء و مقصود است . این عبارت را حجاج بن یوسف بر دراهم نقش کرد و فقها آنرا مکروهه نامیدند. رجوع به النقود العربیة ص 13و 14 شود.
-
اﷲ اکبر
لغتنامه دهخدا
اﷲ اکبر. [ اَل ْ لا هَُ اَ ب َ ] (اِخ ) ناحیه ایست در سلطانیه . در نزهةالقلوب آمده « : آب ابهررود از حدود اﷲ اکبر سلطانیه و از کوه سراهند برمیخیزد بر ولایت قزوین میگذرد...» (نزهةالقلوب چ لیدن ج 3 ص 221).
-
اﷲ اکبر
لغتنامه دهخدا
اﷲ اکبر. [ اَل ْ لا هَُ اَ ب َ ] (اِخ ) نام جزیره ای در بحر خزر. حمداﷲ مستوفی آرد : و جزیره ٔ اﷲ اکبر که محاذی باکویه است اکنون معمور است و بندرآن دریا شده است . (نزهةالقلوب چ لیدن ج 3 ص 239).
-
اﷲ اکبر
لغتنامه دهخدا
اﷲ اکبر. [ اَل ْ لا هَُ اَ ب َ ] (اِخ ) نام کوهی است قریب شیراز، و از آن چشمه ای بیرون آمده در کنار رکن آباد جاری است . (غیاث اللغات ). اﷲ اکبر یا تل اﷲ اکبر نام کوهی است بزرگ و بلند که در دامن آن شهر شیراز واقع شده است . گویند: هر که بر بالای این کو...
-
اﷲ اکبر
لغتنامه دهخدا
اﷲ اکبر. [ اَل ْ لا هَُ اَ ب َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) خدا بزرگ است . اکبر در این مورد بمعنی کبیر آمده . (از مهذب الاسماء). این جمله از اذکار اذان و اقامه و نماز است . رجوع به تکبیر و تکبیرةالاحرام شود : خون صید اﷲ اکبر نقش بستی بر زمین جان مرغ الحمدﷲ سب...
-
اﷲ تعالی
لغتنامه دهخدا
اﷲ تعالی . [ اَل ْلاه ت َ لا ] (اِخ ) بمعنی خداوند بزرگوار. خدایی که والاست . کلمه ٔ دوم صفت و فعل ماضی است از مصدر تعالی (بکسر لام ) بمعنی بلند و بزرگ شدن . و رجوع به اﷲ شود.
-
اﷲ جارک
لغتنامه دهخدا
اﷲ جارک . [ اَل ْ لا هَُ رُ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) یعنی خدا پناه دهنده ٔ تو باد : ای عراق اﷲ جارک نیک مشغوفم به تووی خراسان عمرک اﷲ سخت مشتاقم ترا.خاقانی .
-
اﷲ ساخلاسون
لغتنامه دهخدا
اﷲ ساخلاسون .[ اَل ْ لاه ] (ترکی ، صوت مرکب ) در ترکی بمعنی «خدانگه دار» است که گاه جدا شدن از دوستان و کسان گویند.- امثال :اﷲ ساخلاسون دعوا نمیخواهد .
-
اﷲ اعلم
لغتنامه دهخدا
اﷲاعلم . [ اَل ْ لا هَُ اَ ل َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) یا واﷲ اعلم . خدا داناتر است . در مورد تردید آرند.
-
طیب اﷲ رمسه
لغتنامه دهخدا
طیب اﷲ رمسه . [ طَی ْ ی َ بَل ْ لا هَُ رَ س َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) هنگام تذکار شخصی متوفی این جمله را برزبان آرند، یعنی پاکیزه کناد خدای خاک گور او را.
-
طیب اﷲ روضته
لغتنامه دهخدا
طیب اﷲ روضته . [ طَی ْ ی َ بَل ْ لا هَُ رَ ض َ ت َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) هنگام بیاد آوردن مردی ازجهان رفته گویند، یعنی پاکیزه گرداناد خدای مرغزار او را (کنایه از مرقد).
-
طیب اﷲ فاک
لغتنامه دهخدا
طیب اﷲ فاک . [ طَی ْ ی َ بَل ْ لا هَُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) جمله ای است که هنگام سخن سرائی یا خواندن نشیدی مستمعان و شنوندگان به رسم آفرین به گوینده ٔ آن سخن یا نشید گویند،یعنی ایزدتعالی پاک و پاکیزه گرداناد دهان تو را.
-
طیب اﷲ معانه
لغتنامه دهخدا
طیب اﷲ معانه . [ طَی ْ ی َ بَل ْ لا هَُ م َ ن َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔدعایی ) یعنی پاکیزه گرداناد خدای تعالی جایگاه او را. جمله ای است که در حق درگذشته ای ادا کنند. رجوع به «طیب اﷲ رمسه » شود.