کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اﷲ اکبر زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اﷲ اکبر زدن
لغتنامه دهخدا
اﷲ اکبر زدن . [ اَل ْ لا هَُ اَ ب َ زَدَ ] (مص مرکب ) اﷲ اکبر گفتن . تکبیر. رجوع به اﷲ اکبر شود : چو دریای اخضر اﷲ اکبر زدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 ص 410). بر پشت اسبان نشستند و اﷲ اکبر زدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 426).
-
واژههای مشابه
-
اﷲ احد اﷲ الصمد
لغتنامه دهخدا
اﷲ احد اﷲ الصمد. [ اَل ْ لا ه ُ اَح َ اَل ْ لا ه ُص ْ ص َ م َ ] (ع جمله ٔ اسمیه مأخوذ از قرآن ) یعنی خدا یکی است و ملجاء و مقصود است . این عبارت را حجاج بن یوسف بر دراهم نقش کرد و فقها آنرا مکروهه نامیدند. رجوع به النقود العربیة ص 13و 14 شود.
-
اﷲ تعالی
لغتنامه دهخدا
اﷲ تعالی . [ اَل ْلاه ت َ لا ] (اِخ ) بمعنی خداوند بزرگوار. خدایی که والاست . کلمه ٔ دوم صفت و فعل ماضی است از مصدر تعالی (بکسر لام ) بمعنی بلند و بزرگ شدن . و رجوع به اﷲ شود.
-
اﷲ جارک
لغتنامه دهخدا
اﷲ جارک . [ اَل ْ لا هَُ رُ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) یعنی خدا پناه دهنده ٔ تو باد : ای عراق اﷲ جارک نیک مشغوفم به تووی خراسان عمرک اﷲ سخت مشتاقم ترا.خاقانی .
-
اﷲ ساخلاسون
لغتنامه دهخدا
اﷲ ساخلاسون .[ اَل ْ لاه ] (ترکی ، صوت مرکب ) در ترکی بمعنی «خدانگه دار» است که گاه جدا شدن از دوستان و کسان گویند.- امثال :اﷲ ساخلاسون دعوا نمیخواهد .
-
اﷲ معک
لغتنامه دهخدا
اﷲ معک . [ اَل ْ لا هَُ م َ ع َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) خدا با تو باد. خدا همراهت باد. غالباً در مقام وداع گویند : چون یافتیم غریب و غمخواراﷲ معک بگوی و بگذار. نظامی .ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک حق نگه دار که من میروم اﷲ معک .حافظ.
-
اﷲ اعلم
لغتنامه دهخدا
اﷲاعلم . [ اَل ْ لا هَُ اَ ل َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) یا واﷲ اعلم . خدا داناتر است . در مورد تردید آرند.
-
طیب اﷲ رمسه
لغتنامه دهخدا
طیب اﷲ رمسه . [ طَی ْ ی َ بَل ْ لا هَُ رَ س َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) هنگام تذکار شخصی متوفی این جمله را برزبان آرند، یعنی پاکیزه کناد خدای خاک گور او را.
-
طیب اﷲ روضته
لغتنامه دهخدا
طیب اﷲ روضته . [ طَی ْ ی َ بَل ْ لا هَُ رَ ض َ ت َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) هنگام بیاد آوردن مردی ازجهان رفته گویند، یعنی پاکیزه گرداناد خدای مرغزار او را (کنایه از مرقد).
-
طیب اﷲ فاک
لغتنامه دهخدا
طیب اﷲ فاک . [ طَی ْ ی َ بَل ْ لا هَُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) جمله ای است که هنگام سخن سرائی یا خواندن نشیدی مستمعان و شنوندگان به رسم آفرین به گوینده ٔ آن سخن یا نشید گویند،یعنی ایزدتعالی پاک و پاکیزه گرداناد دهان تو را.
-
طیب اﷲ معانه
لغتنامه دهخدا
طیب اﷲ معانه . [ طَی ْ ی َ بَل ْ لا هَُ م َ ن َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔدعایی ) یعنی پاکیزه گرداناد خدای تعالی جایگاه او را. جمله ای است که در حق درگذشته ای ادا کنند. رجوع به «طیب اﷲ رمسه » شود.
-
عطر اﷲ تربته
لغتنامه دهخدا
عطر اﷲ تربته . [ ع َطْ طَ رَل ْ لا هَُت ُ ب َ ت َ ه ُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خداوند خاک او را معطر و خوشبوی سازد! : خواجه علاءالحق و الدین عطر اﷲ تربته . (انیس الطالبین ص 22 و 77).
-
عطر اﷲ روضته
لغتنامه دهخدا
عطر اﷲ روضته . [ ع َطْ طَ رَل ْ لا هَُ رَ ض َ ت َ ه ُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خداوند روضه ٔ او را عطرآمیز و خوشبوی کناد!: خواجه علاءالحق و الدین عطر اﷲ روضته . (انیس الطالبین ص 24 و 25).
-
عطر اﷲ مضجعه
لغتنامه دهخدا
عطر اﷲ مضجعه . [ع َطْ طَ رَ ل ْ لا هَُ م َ ج َ ع َ ه ُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔدعایی ) خداوند آرامگاه او را معطر و خوشبوی سازد!