کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایوان ششم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایوان ششم
لغتنامه دهخدا
ایوان ششم . [ ای ن ِ ش ِ ش ُ ] (اِخ ) از تزاران روسیه است . وی در سال 1740 م . به تخت جلوس کردو در سال 1764 م . توسط الیزابت خلع گردید و سپس تبعید شد و در زمان کاترین دوم مسموم و مقتول گردید (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به دائرةالمعارف فارسی شود.
-
واژههای مشابه
-
کبود ایوان
لغتنامه دهخدا
کبود ایوان . [ ک َ اَی ْ / اِی ْ ] (اِ مرکب ) ایوان کبود. || کنایه از آسمان است : شنگرف ز اشک من ستاندصورتگر این کبود ایوان .خاقانی .
-
هفت ایوان
لغتنامه دهخدا
هفت ایوان . [ هََ اَی ْ /اِی ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت آسمان است . (برهان ).
-
هفت ایوان
فرهنگ فارسی معین
( ~. اِ) (اِمر.) کنایه از: هفت آسمان .
-
پیروزه ایوان
لغتنامه دهخدا
پیروزه ایوان . [ زَ / زِ اَ / اِ ] (اِ مرکب ) ایوانی از پیروزه . ایوانی برنگ پیروزه . مجازاً، آسمان : ز عمر اینجهانی هر که حق خویش بشناسدبرون باید شدنش از زیر این پیروزه ایوانها. ناصرخسرو.چو ز ایوان مینای پیروزه هوربکند آنهمه مهره های بلور.اسدی (گرشا...
-
پیش ایوان
لغتنامه دهخدا
پیش ایوان . [ اَ / اِ ] (اِ مرکب ) فضای مرتفع و مهتابی جلو ایوان که سقف ندارد. صحن خانه . (آنندراج ) : ای در روش شهنشهی جفت بطاق گردون به درت ز کهکشان بسته نطاق هنگام سلام پیش ایوان تو عرش نازد بجواب ابروی گوشه ٔ طاق .ظهوری .مجلسش را عرش پیش ایوان و ...
-
سراب ایوان
لغتنامه دهخدا
سراب ایوان . [ س َ اِی ْ ] (اِخ ) نام محلی است کنار راه شاه آباد به مهران میان زرنه و تونل رنو که در 92000 گزی شاه آباد قرار گرفته است .
-
سبز ایوان
لغتنامه دهخدا
سبز ایوان . [ س َ اَی ْ / اِی ْ ] (اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (اشتینگاس ).
-
طاق ایوان
لغتنامه دهخدا
طاق ایوان . [ ق ِ اَ / اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تیزی پیش ایوان : این لطیفه بر طاق ایوان فریدون نوشته بود. (گلستان سعدی ).شهی که بانی کیوان ز طاق ایوانش فراز بارگه خویش طاق دیگر زد.سلمان .
-
فیروزه ایوان
لغتنامه دهخدا
فیروزه ایوان . [ زَ / زِ اَی ْ / اِی ْ ] (اِ مرکب ) پیروزه ایوان . (فرهنگ فارسی معین ). کنایت از آسمان است .
-
اصحاب ایوان
لغتنامه دهخدا
اصحاب ایوان . [ اَ ب ِ ای ] (اِخ ) رجوع به اصحاب مظله شود.
-
ایوان اول
لغتنامه دهخدا
ایوان اول . [ ای ن ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) کالیتا (1328 - 1341 م .) امیر بزرگ مسکو. (فرهنگ فارسی معین ).
-
ایوان چهارم
لغتنامه دهخدا
ایوان چهارم . [ ای ن ِ چ َ رُ ] (اِخ ) (1533 - 1584 م .) ملقب به «مخوف » وی تحت حمایت مادرش از 1533 تا 1538 م . پادشاهی کرد و نخستین پادشاهی که لقب «تزار» گرفت و القاب رسمی را بکار برد وی بود. ایوان در سال 1557م . جنگ بزرگی را شروع کرد و در لیونیا اب...
-
ایوان دوم
لغتنامه دهخدا
ایوان دوم . [ ای ن ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) (1353 - 1359 م .) پسر ایوان اول ، امیر بزرگ مسکو بود. (فرهنگ فارسی معین ).