کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اینهمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اینهمه
لغتنامه دهخدا
اینهمه . [ هََ م َ / م ِ ] (ق مرکب ) اینقدر. (آنندراج ). به این بسیاری و به این زیادی و همه اینها. (ناظم الاطباء). این اندازه . (فرهنگ فارسی معین ) : بتو بازگردد غم عاشقی نگارا مکن اینهمه زشت یاد. رودکی .ما بر اینهمه صبر نمی کردیم . (تاریخ بیهقی ).لا...
-
واژههای مشابه
-
با اینهمه
لغتنامه دهخدا
با اینهمه . [ هََ م َ / م ِ ] (حرف ربط مرکب ) با وجود این . با تمام اینها : ... و با اینهمه مانند آب شور هرچند بیش خورده شود تشنگی غالبتر گردد. (کلیله و دمنه ).
-
واژههای همآوا
-
این همه
لهجه و گویش تهرانی
مقدار زیاد
-
جستوجو در متن
-
مع الوصف
فرهنگ واژههای سره
با اینهمه
-
مع هذا
فرهنگ واژههای سره
با اینهمه
-
چندین
واژگان مترادف و متضاد
۱. اینهمه، ایناندازه ۲. مقدار زیاد ۳. تعداد زیاد (بیشتراز
-
آورده
لغتنامه دهخدا
آورده . [ وَدَ / دِ ] (ن مف ) بحاصل کرده . ابداع کرده : وی باد صبا اینهمه آورده ٔ تست .سراج قمری .
-
لطف داشتن
لغتنامه دهخدا
لطف داشتن . [ ل ُ ت َ ] (مص مرکب ) مهربانی داشتن . خوش رفتاری داشتن . || دقیقه یا خصوصیتی از جمال داشتن . لطافت داشتن : همه کس را تن و اندام و جمال است و جوانی این همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی . سعدی .فصل نوروز که بوی گل و سنبل داردلطف این باد ندار...
-
لعبت باختن
لغتنامه دهخدا
لعبت باختن . [ ل ُ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) عروسک بازی کردن : در خیال اینهمه لعبت به هوس میبازم بوکه صاحب نظری نام تماشا ببرد.حافظ.
-
کبسته
لغتنامه دهخدا
کبسته . [ ک َ ب َ ت َ / ت ِ ] (اِ) حنظل . (برهان ). || زهر گیاه . (برهان ) : با اینهمه لطافت و شیرینی سخن با من به گاه طعنه زدن چون کبسته ای . نزاری قهستانی (از فرهنگ رشیدی ).رجوع به کبست شود.
-
صور علمیه
لغتنامه دهخدا
صور علمیه . [ ص ُ وَ رِ ع ِ می ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صوری از آنچه موجود شده و خواهد شد در علم باریتعالی . بعقیده ٔ متصوفه اینهمه موجودات صورتهائی است که قبل از ظهور در علم حق تعالی بوده اند. (از غیاث اللغات ).
-
هوش و بوش
لغتنامه دهخدا
هوش و بوش . [ هََ / هُو ش ُ ب َ / بُو ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول ، هیاهو. اشتلم . (یادداشت مؤلف ). سعی و کوشش .- امثال : با اینهمه هوش و بوشت پاشنه نداره کوشت [ کفشت ] .