کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اینترنتباره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باره
لغتنامه دهخدا
باره . [ رَ / رِ ] (اِ) طرز و روش و قاعده و قانون باشد. (برهان ). قاعده . (دِمزن ) (غیاث ). طرز و روش . (انجمن آرا) (جهانگیری ). بمعنی روش آمده . (فرهنگ شاهنامه ٔ شفق ). طرز و اسلوب و روش . (شعوری ج 1 ورق 191). منوال و طرز و روش و دستور و قاعده و قان...
-
باره
لغتنامه دهخدا
باره . [ رَ / رِ ] (اِ) کرّت و مرتبت و نوبت . (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث ) (آنندراج ) (جهانگیری ). نوبت و مرتبه . (رشیدی ). دفعه . (دِمزن ). بمعنی دفعه آمده مانند دوباره ، یکباره . (فرهنگ شاهنامه ٔ شفق ). کثرت و نوبت...
-
باره
لغتنامه دهخدا
باره . [ رَ / رِ ] (پسوند) بصورت پسوند در ترکیب با کلمات به معنی دوست دارنده و حریص آید. غلام باره ؛ یعنی پسردوست . بمعنی دوست هم آمده . (برهان ) (دِمزن ) (غیاث ).بمعنی دوست که در بار مذکور شد. (انجمن آرا). کلمه ٔنسبت نیز هست که افاده ٔ معنوی دوست دا...
-
باره
لغتنامه دهخدا
باره . [ رَ /رِ ] (اِ) دیوار و حصار قلعه و شهر را گویند. (برهان ) (انجمن آرا). بارو باشد. (معیار جمالی ). دیوار حصار که آنرا بارو نیز گویند بتازیش رَبَض خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). حصار و دیوار قلعه . (غیاث ) (دِمزن ). دیوار قلعه و شهر و امثال آن . (...
-
باره
لغتنامه دهخدا
باره . [رَ ] (اِخ ) اقلیمی است از اعمال جزیرةالخضراء در اندلس که در آن کوههای بلند است و در میان مردم آن فتنه ها و آشوبهایی در قدیم و جدید روی داده است و محصولش بیشتر میوه بود نه کشت و زرع . (از معجم البلدان ). و رجوع به مراصدالاطلاع و قاموس الاعلام ...
-
بارة
لغتنامه دهخدا
بارة. [ رَ ] (اِخ ) شهر کوچک و ناحیه ای است از نواحی حلب و در آنجا قلعه ای است که دارای بوستانها است و آنرا زاویةالباره نامند. (از معجم البلدان ) (مراصد الاطلاع ). مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: در زمان جنگهای صلیبی این قصبه و نقاط همجوارش پر از باغها...
-
conceptus
باره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] مامیاختۀ لقاحیافته در هریک از مراحل تکوین تا تولد شامل رویان یا جنین و پردههای آن
-
باره
دیکشنری فارسی به عربی
اعتبار
-
Internet Protocol, IP 2
قرارداد اینترنت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] قراردادی که قالب بستکها و نحوۀ نشانیدهی را مشخص سازد
-
اینترنت اشیا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← اینترنت چیزها
-
internet addiction
اینترنتبارگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] وابستگی به اینترنت بهحدیکه روابط فرد را با دیگران مختل سازد متـ . نتبارگی netaddiction وببارگی web addiction
-
internet of things
اینترنت چیزها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] شبکۀ جهانی رایانهها و حسگرها و فعالگرهایی که ازطریق قراردادهای اینترنت به هم متصل هستند اختـ . چیزنت IO متـ . اینترنت اشیا internet of objects
-
عشق باره
لغتنامه دهخدا
عشق باره . [ ع ِ رَ / رِ ](ص مرکب ) کسی که عشق را دوست دارد. عاشق پیشه . (فرهنگ فارسی معین ). عشق پرداز. (از آنندراج ) : دلی که عشق نبازد ز سنگ خاره بودچه دولتی بود آن دل که عشقباره بود.شرف شفروه (از آنندراج ).
-
عاشق باره
لغتنامه دهخدا
عاشق باره . [ ش ِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) عاشق دوست . هواخواه عاشق خود : چون سبو تا هست غم از زندگی در پیکرت دستگیری کن می آشامان عاشق باره را.صائب .
-
کوله باره
لغتنامه دهخدا
کوله باره . [ ل َ / ل ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) کوله بار. کولباره . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوله بار شود.