کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایمن گردانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ایمن گشتن
لغتنامه دهخدا
ایمن گشتن . [ م ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مطمئن شدن . مصون گشتن . در امان و امن قرار گرفتن : از آب خوش و خاک یکی گل بسرشتم کردم سرخمتان بگل و ایمن گشتم . منوچهری .از برف نو بنفشه گر ایمن گشت ایدون چرا چو جامه ٔ ترسا شد. ناصرخسرو.بی اصل ... چون ایمن و مس...
-
ایمن آباد
لغتنامه دهخدا
ایمن آباد. [ م ِ ] (اِ مرکب ) محل بی بیمی و بی خطری . جای امن وآسایش . موضع امن و راحت . (فرهنگ فارسی معین ).مقام امن . (شرفنامه ). جای امن . (مؤید الفضلا). جای امن و آباد. در عنصر دانش محل امن بهشت و کعبه . البته به معنی معموره ٔ ایمن از عالم از قب...
-
ایمن گونه
لغتنامه دهخدا
ایمن گونه . [ م ِ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) ایمن وار. ایمن طوری : عزمش بر آن قرارگرفت که سوی طوس رود تا طغرل ایمن گونه فراایستد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 603).
-
ایمن ا
لغتنامه دهخدا
ایمن ا. [ اَ م ُ نَل ْ / م ُ نَل ْ لاه ] (ع سوگند) قسم بخدا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به ایم اﷲ و ایمن شود.
-
ایمن بودن
لغتنامه دهخدا
ایمن بودن . [ م ِ دَ ] (مص مرکب ) مطمئن بودن . مصون بودن . محفوظ بودن : وز او دارد از کار نیکی سپاس بدو باشد ایمن و زو در هراس . فردوسی .نگر تا نبندی دل اندر جهان نباشی بدو ایمن اندر نهان . فردوسی .یکی باره ٔ گامزن برنشین مباش ایچ ایمن به توران زمین ...
-
generally recognized as safe, GRAS
ایمنانگاشته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ویژگی فهرستی از اجزای غذا که مصرف آنها از سوی نهادهای ایمنی غذایی بیخطر اعلام میشود
-
safety load, permissible load
ایمنبار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری، حملونقل دریایی، حملونقل ریلی] بیشینۀ مجاز پذیرش بار در هریک از عرشههای کشتی
-
safety zone
ایمنجا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] قسمتی از پناهجا که برای استفادۀ انحصاری عابران در نظر گرفته میشود و با نصب علائم مناسب، ازجمله خطکشی، طوری متمایز میگردد که بهسادگی قابلرؤیت باشد
-
dégagé
ایمنگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] محدودۀ امنی برای توقف قطار و جلوگیری از برخورد آن با قطارهای درحالحرکت
-
safe working load
بارکار ایمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی، حملونقل ریلی] بیشینۀ باری که میتوان بهطور ایمن با یک افزاره یا وسیله جابهجا کرد اختـ . باکا SWL
-
fouling mark, fouling point
نشانۀ ایمنگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نقطهای بین یک جفت خط آهن همگرا برای نشان دادن احتمال برخورد دو وسیله بعد از نقطۀ مزبور
-
stopping sight distance
فاصلۀ ایمن توقف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] فاصلۀ مورد نیاز راننده برای متوقف کردن ایمن وسیلۀ نقلیه با توجه به شرایطی مانند شیب و روسازی راه و سرعت وسیلۀ نقلیه
-
passing sight distance
فاصلۀ ایمن سبقت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] فاصلۀ دید مورد نیاز برای سبقت گرفتن ایمن در یک جادۀ دوخطۀ دوطرفه
-
fouling space
فضای ایمنگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سطح داخلی دوراهه در نزدیکی ایمنگاه که در آنجا در هنگام فعالیت کارگران نیاز به تمهیدات ایمنی خاصی است
-
fail-safe control
واپایش خرابیایمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی، حملونقل هوایی] نوعی واپایش خودکار که در هنگام خرابیِ سامانۀ افزارۀ واپاییده آن را حفظ میکند