کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ایمان
/'a(e)ymān/
معنی
= یمین
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اطمینان، اعتقاد، باور، باورداشت، عقیده، گرویدن
برابر فارسی
باور، باورداشت، گرایش
فعل
بن گذشته: ایمان آورد
بن حال: ایمان آور
دیکشنری
belief, devotion, faith, faithfulness, persuasion
-
جستوجوی دقیق
-
ایمان
فرهنگ نامها
(تلفظ: imān) (عربی) اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین ، در مقابل کفر.
-
ایمان
واژگان مترادف و متضاد
اطمینان، اعتقاد، باور، باورداشت، عقیده، گرویدن
-
ایمان
فرهنگ واژههای سره
باور، باورداشت، گرایش
-
ایمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اَیمان، جمعِ یمین] [قدیمی] 'a(e)ymān = یمین
-
ایمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ کفر] 'imān ۱. گرویدن.۲. عقیده داشتن.۳. [مقابلِ کفر] (فقه) تصدیق و عمل به احکام دین یعنی اقرار به لسان و عمل به ارکان.
-
ایمان
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ یمین ؛ سوگندها.
-
ایمان
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص م .) گرویدن ، باور داشتن . 2 - ایمن کردن ، امان دادن . 3 - (اِمص .) اعتقاد.
-
ایمان
لغتنامه دهخدا
ایمان . (ضمیر) در برخی لهجه ها این صورت در کلمات مختوم به «الف » و «واو» و «یاء» بجای ضمیر «ایم » بکار رود و درکلمات غیرمختوم به «الف » یا «یاء» و «واو» بصورت «یمان » استعمال شود که بجای «یم » ضمیر فاعلی اول شخص باشد و بصورت مفرد امر و مفرد ماضی غایب...
-
ایمان
لغتنامه دهخدا
ایمان . (ع مص ) (از «ی م ن ») به یمین درآمدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). از جانب یمین آمدن . (ناظم الاطباء). || به سوی راست رفتن . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) (آنندراج ). از جانب راست آمدن : ایمن الرجل ؛ از جانب راست آن مرد درآمد. (ناظم ا...
-
ایمان
لغتنامه دهخدا
ایمان . (ع مص ) ائمان . اعتمادکردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || زنهار دادن و بی بیم گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در امن قرار دادن کسی را. (از اقرب الموارد). امن گردانیدن . (تاج المصادربیهقی ). ایمن گردانیدن...
-
ایمان
لغتنامه دهخدا
ایمان . [ اَ] (ع اِ) ج ِ یمین . برکت ها و قوت ها. (از اقرب الموارد). برکتها و تواناییها. (منتهی الارب ). || ج ِ یمین . سوگندها. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد) : من شکستم حرمت ایمان اوپس یمینم برد دادستان او....
-
ایمان
دیکشنری فارسی به عربی
اعتقاد , ايمان , ثقة
-
واژههای مشابه
-
ايمان
دیکشنری عربی به فارسی
ايمان , عقيده , اعتقاد , دين , پيمان , کيش
-
إِيمَانِ
فرهنگ واژگان قرآن
گرويدن-تسليم توأم با اطمينان خاطر(ايمان عبارت است از سکون و آرامش علمي خاصي در نفس ، نسبت به هر چيزي که ايمان به آن تعلق گرفته ، و لازمه اين آرامش التزام عملي نسبت به آن چيزي است که به آن ايمان دارد ، حال اگر کسي اين التزام را نداشته باشد ، و بر خلاف...