کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایل بری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ایل جاری کردن
لغتنامه دهخدا
ایل جاری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خبر کردن . ابلاغ کردن . اطلاع دادن مردم ده را برای کاری .
-
ایل و تبار
لهجه و گویش تهرانی
طایفه
-
ایل و تبار
فرهنگ گنجواژه
همبستگان.
-
ایل و طایفه
فرهنگ گنجواژه
قوم و قبیله، طرفداران و خویشاوندان.
-
ایل و عشیره
فرهنگ گنجواژه
طایفه.
-
جستوجو در متن
-
رنه
لغتنامه دهخدا
رنه . [ رِ ن ِ ] (اِخ ) شهری در مغرب فرانسه و مرکز ایالت ایله ویلن است . مطابق سرشماری 1954 م . دارای 112553 تن جمعیت است . این شهر در محل تلاقی ایل و ویلن و در سر راه چند رشته خطآهن که به پاریس منتهی می شود قرار دارد. دارای کارخانه های چرمسازی و صنا...
-
سنجابی
لغتنامه دهخدا
سنجابی .[ س ِ ] (اِخ ) بخشی از شهرستان کرمانشاه ، واقع در مغرب آن شهرستان ، و آن محدود است از طرف شمال ببخش روانسر، از شمال شرقی بدهستان خالصه ، از مشرق بدهستان ماهیدشت ، از جنوب بدهستان باوندپور، از جنوب غربی ببخش گوران و از مغرب بدهستان ولدبیگی . د...
-
لرگان
لغتنامه دهخدا
لرگان . [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان زانوس رستاق ، بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 41هزارگزی جنوب نوشهرو 6هزارگزی پول . دارای 180 تن سکنه ٔ شیعه کردی و گیلکی و فارسی زبان . (کردها از ایل خواجوند هستند). محصول آنجا غلات و ارزن . شغل اهالی زراعت و در ...
-
سارس
لغتنامه دهخدا
سارس . (اِخ ) دهی است از دهستان زانوسرستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 40 هزارگزی جنوب نوشهر، و 6 هزارگزی پول .کوهستانی ، و سردسیر و آب آن از چشمه و رودخانه ٔ محلی ، و محصول آن غلات و ارزن است ، 490 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند و عده ای...
-
جزیره
لغتنامه دهخدا
جزیره . [ ج َ رَ ] (ع اِ) آداک . و بدین جهت جزیره اش نامیدند که از زمین جدا و منقطع است . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). موضع خشک میان دریا. (آنندراج ). یکی جزائر دریا و بدان جهت که از قسمت معظم زمین جدا است جزیره اش نامیدند. (تاج العروس از صحاح )...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد پسر محمد ثالث معروف بسلطان احمد خان اول . چهاردهمین از سلاطین عثمانی و نسب او مستقیماً بسیزده واسطه بسلطان عثمان غازی منتهی شود. مولد او به سال 998 هَ . ق . بودو در 1012 پس از وفات پدر به سن چهارده سالگی بتخت سلطنت عث...
-
صاحب بن عباد
لغتنامه دهخدا
صاحب بن عباد. [ ح ِ ب ِب ْ ن ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) نام وی اسماعیل ، مکنی به ابی القاسم و ملقب به صاحب و کافی الکفاة. ابن خلکان گوید: او نخستین کس است از وزراء که لقب صاحب گرفت بدان سبب که مصاحب ابوالفضل بن العمید بود و او را صاحب ِ ابن عمید میگفتند و ...