کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایلاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایلاع
لغتنامه دهخدا
ایلاع . (ع مص ) آزمند کردن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). حریص گردانیدن . (مؤید الفضلا). تحریص . سخت حریص کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || برانگیختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). (ناظم الاطباء). به ولع آوردن . اذآر. (از منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
ایلاء
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .)1 - بر عهدة کسی قرار دادن . 2 - وصیت کردن .
-
ایلاء
لغتنامه دهخدا
ایلاء. (ع مص ) (از «ول ی ») نزدیک نمودن . (منتهی الارب ). نزدیک گرداندن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). نزدیک کردن و نزدیک شدن .(آنندراج ). || دادن . (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). || ولی کردن . || کاربر کسی انداختن . || وصیت کردن . || پشک...
-
جستوجو در متن
-
حریص کردن
لغتنامه دهخدا
حریص کردن . [ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ایلاع . اغراء. الهاج . تحریص . اضراء. اغرام . الذام . ازراف . تشویق کردن . ترغیب .
-
اذآر
لغتنامه دهخدا
اذآر. [ اِذْ ] (ع مص ) اذآر کسی ؛ بخشم آوردن او را. اغضاب . در خشم آوردن . (منتهی الارب ). || ترسانیدن او را. || حریص کردن ویرا. ایلاع . || دلیر کردن او را بر. دلیر گردانیدن . (منتهی الارب ). || برآغالانیدن ویرا بر. || مضطرکردن کسی را بسوی کسی .
-
اذراء
لغتنامه دهخدا
اذراء. [ اِ ] (ع مص ) بخشم آوردن . در خشم آوردن . (منتهی الارب ). اغضاب . || ترسانیدن . (منتهی الارب ). || حریص کردن به . حریص گردانیدن کسی را بچیزی . (منتهی الارب ). ایلاع . اغراء. مولع بکردن . (تاج المصادر بیهقی ). || مضطر کردن بسوی . (منتهی الارب ...
-
مولع
لغتنامه دهخدا
مولع. [ ل َ ] (ع ص ) نعت است از ایلاع به معنی آزمند کردن و برانگیختن . (منتهی الارب ). صیغه ٔ اسم مفعول به معنی حریص گردانیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). حریص . (دهار). حریص و آزمند. (ناظم الاطباء). آزمند. وَلِع. ولوع . آزور. سخت حریص . باولع. (یادداشت...