کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایلاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ایلاج
/'ilāj/
معنی
داخل کردن؛ درآوردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایلاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ilāj داخل کردن؛ درآوردن.
-
ایلاج
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) در آوردن ، داخل کردن .
-
ایلاج
لغتنامه دهخدا
ایلاج . (ع مص ) (از «ول ج ») درآوردن و قوله تعالی : یولج اللیل فی النهار و یولج النهار فی اللیل . (قرآن 13/35). (منتهی الارب ) (آنندراج ). درآوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24).درآوردن چیزی در میان چیزی . (غیاث اللغات ...
-
جستوجو در متن
-
يُولِجُ
فرهنگ واژگان قرآن
فرو می کند (کلمه ايلاج که مصدر يولج است ، به معناي فرو کردن است ، و ايلاج شب در روز به معناي آن است که با طولاني کردن شب ، روز را کوتاه کند ، و ايلاج روز در شب آن است که با طولاني کردن روز ، شب را کوتاه کند ، و مراد از اين دو جمله اين است که : به اخت...
-
ادخال
لغتنامه دهخدا
ادخال . [ اِ ] (ع مص ) درآوردن . (تاج المصادربیهقی ). ایلاج . بدرون بردن . دربردن . (مؤید الفضلاء).داخل کردن . نقیض اخراج . قوله تعالی : «رب ادخلنی مدخل صدق »؛ ای مدخلاً رضیّاً. || بسیاردرخت شدن زمین . (تاج المصادر بیهقی ). || ادخال فی الامر؛ ما یخا...
-
اخراج
لغتنامه دهخدا
اخراج . [ اِ ] (ع مص ) بیرون کردن .بیرون کشیدن . بیرون آوردن . نقیض ادخال : دی شوی بینی تو اخراج بهارلیل گردی بینی ایلاج نهار. مولوی .وجه بیرون رفتن عقل از سر عاشق مپرس کرد نافرمانی سلطان ز شهر اخراج شد. نسبتی .- اخراج ساختن ؛ دفع کردن . رد کردن . ب...
-
دی
لغتنامه دهخدا
دی . [ دَ / دِ ] (اِخ ) در دین زرتشتی به معنی دادار و آفریننده از صفات اهورمزدا است . || نام ملکی است که تدبیر امور و مصالح دیماه و روز دی به مهر و دی به آذر بدو متعلق است . (برهان ). اسم ملکی است که موکل باشد بر ماه دی و تدبیر امور و مصالحی که در ما...
-
درآوردن
لغتنامه دهخدا
درآوردن . [ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) داخل کردن . فروبردن . وارد کردن . بدرون بردن . سپوختن . غرقه کردن . ادخال . (دهار). ایراد. ایلاج . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). غَلغلة. (منتهی الارب ). مُدخَل . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ): ادمان ، اسلاک ، سل...
-
درآمدن
لغتنامه دهخدا
درآمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) داخل شدن . درون شدن . درون رفتن . ورود کردن . وارد شدن . وارد گشتن . به درون شدن . فروشدن . بدرون آمدن . اندرآمدن . دخول کردن . داخل گردیدن . اِتِّلاج . اِدِّخال . (منتهی الارب ). انخراط. (دهار). اندخال . اندکام . ان...