کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایغر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ایغر
/'e(a)yqar/
معنی
۱. نر؛ گُشن.
۲. اسب نر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایغر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی] [قدیمی] 'e(a)yqar ۱. نر؛ گُشن.۲. اسب نر.
-
ایغر
لغتنامه دهخدا
ایغر. [ اَ غ َ ] (ترکی ، اِ) اسب . (آنندراج ). فحل و نر و گشن . (ناظم الاطباء) : هر کس ره قرب لی مع اﷲ برداول پی این عروس دلخواه بردآن ایغر تیز کند گردد ناگاه کز شوق بپای مادیان راه برد. رکنای مسیح (از آنندراج ).آن دو ملعون دو اسب ایغرتند پیش آوردند....
-
ایغر
لغتنامه دهخدا
ایغر. [ اُ غ ُ ] (اِخ ) رجوع به ایغور شود.
-
واژههای مشابه
-
آیغر
لغتنامه دهخدا
آیغر. [ غ ُ ] (ترکی ، ص ، اِ) ایغر. اسب گشن . حصان . اسب نر. (زمخشری ).
-
واژههای همآوا
-
آیغر
لغتنامه دهخدا
آیغر. [ غ ُ ] (ترکی ، ص ، اِ) ایغر. اسب گشن . حصان . اسب نر. (زمخشری ).
-
جستوجو در متن
-
حصان
لغتنامه دهخدا
حصان . [ ح ِ ] (ع اِ) اسب نر و نجیب که تخم آن عزیز دارند. (منتهی الارب ). اسب نر. نریان . کریم . اسب نر و نیکو که نسل آن نگاهداشته شود. (غیاث ). آیغر. گشن . گشن اسب . ج ، حصن .
-
استجعال
لغتنامه دهخدا
استجعال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بگشن آمدن نر ماده را. (تاج المصادر بیهقی ): استجعال کلبه ؛ گشن خواه شدن ماده سگ . (از منتهی الارب ). به ایغُر جستن درآمدن سباع ماده .
-
استحرام
لغتنامه دهخدا
استحرام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بگشن آمدن خواستن گاو و میش و بره . (زوزنی ). به ایغر جستن درآمدن حیوانات . بگشن آمدن میش . (تاج المصادر بیهقی ). گشن خواه شدن : استحرمت ذات الظلف و الذئبة و الکلبة. (منتهی الارب ). || با حرمتی شدن که شکستن آن روا نباشد. (...
-
ایغری
لغتنامه دهخدا
ایغری . [ اُ غ ُ ] (ص نسبی ) ایغوری . اویغوری . منسوب به ایغر: زبان ایغری . قوم ایغری . خط ایغری : امیر ارغون بعد ما که از تعلیم خط ایغری فارغ شد. (تاریخ جهانگشا ج 2 ص 242).قمری رخ عطاردی خامه پارسی خط و ایغری نامه . اوحدی .رجوع به ایغور و اویغوری شو...
-
ایغور
لغتنامه دهخدا
ایغور. [ اُ ] (اِخ ) اویغور. ایغر. ایغورها. قوم آسیایی ترک نژاد که اول بار در قرن هفتم میلادی در اطراف رود جیحون سکنی گزیدند و اهمیت یافتند. چندین شهر بنا کردند که از جمله قراقوروم است . اویغورها بسرعت قلمرو خود را بسط دادند و در اوایل قرن هشتم تمام ...