کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایطا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ایطا
/'itā/
معنی
۱. (ادبی) در قافیه، تکرار کردن قافیههای شعر در لفظ و معنی که از عیوب قافیه است.
۲. [قدیمی] پایمال کردن.
〈 ایطایِ خفی: (ادبی) تکرار کردن قافیههای شعر بهطوریکه ظاهر نباشد، مانند دانا و بینا، آب و گلاب، شاخسار و کوهسار.
〈 ایطایِ جلی: (ادبی) تکرار کردن قافیههای شعر بهطوریکه ظاهر باشد، مانند دردمند و نیازمند، ستمگر و افسونگر، سیمین و زرین.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایطا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ایطاء] 'itā ۱. (ادبی) در قافیه، تکرار کردن قافیههای شعر در لفظ و معنی که از عیوب قافیه است.۲. [قدیمی] پایمال کردن.〈 ایطایِ خفی: (ادبی) تکرار کردن قافیههای شعر بهطوریکه ظاهر نباشد، مانند دانا و بینا، آب و گلاب، شاخسار و ...
-
ایطا
لغتنامه دهخدا
ایطا. (ع اِمص ) ایطاء. درعلم عروض بازگردانیدن قافیتی است دوبار و آن دو نوعست : جلی و خفی ، ایطاء جلی چنانکه بوسلیک گفته است :در این زمانه بتی نیست از تو نیکوترنه بر تو بر شمنی از رهیت مشفق تر.و دقیقی گفته :چگونه بلایی که پیوند تونجویی بدست و بجویی بت...
-
ایطا
لغتنامه دهخدا
ایطا. (یونانی ، حرف ، اِ) ایتا. نام یکی از حروف یونانی است . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
آیةا
لغتنامه دهخدا
آیةا. [ ی َ تُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) نشانه و حجت خدای . || (اِخ ) لقبی که آزادیخواهان بهر یک ازدو سید جلیل ، سیدعبداﷲ مجتهد بهبهانی و سیدمحمد مجتهد طباطبائی دادند و نیز مرحوم حاج میرزاحسین ، حاج میرزاخلیل مجتهد، آخوند ملاکاظم خراسانی مجتهد و شیخ عبدا...
-
ایتا
لغتنامه دهخدا
ایتا. (یونانی ، حرف ، اِ) نام حرف هفتم است از حروف یونانی و نماینده ٔ ستاره ٔ قدر هفتم .
-
جستوجو در متن
-
منتحل
لغتنامه دهخدا
منتحل . [ م ُ ت َ ح َ ] (ع ص ) شعر یا سخنی از دیگری که به خود بسته باشند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). انتحال شده : در شعر من نیابی مسروق و منتحل در نظم من نبینی ایطا و شایگان .رشید وطواط (از المعجم چ مدرس رضوی ص 288).رجوع به انتحال شود.
-
شایگان
لغتنامه دهخدا
شایگان . (ص مرکب ) مرکب از: شای (= شاه ) به اضافه ٔ گان پسوند نسبت و لیاقت . سزاوار و لایق و درخور. (برهان قاطع). شایسته و شایان . فرد ممتاز. فرد اعلی در میان افراد و نوع آن : بنگاه تو سپاه زمستان بغارتیدهم گنج شایگانت و هم در شاهوار. منوچهری .جهاندی...
-
سر
لغتنامه دهخدا
سر. [ س َ ] (اِ) پهلوی «سر» ، اوستا «سره » «بارتولمه 1565» «نیبرگ 202»، در پهلوی «اسر» (بی سر، بی پایان )، هندی باستان «سیرس » (رأس )، ارمنی «سر» (ارتفاع ، نوک و قله ، نشیب )، کردی ، افغانی ، بلوچی و سریکلی «سر» ، استی «سر» ، وخی ، سنگلیچی و منجی «س...