کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایصاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایصاب
لغتنامه دهخدا
ایصاب . (ع مص ) (از «وص ب ») بیمار شدن . || بیمار گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دردمند کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || پیوسته بودن بر چیزی و نیکو قیام نمودن برآن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مواظب شدن بر...
-
واژههای همآوا
-
ایثاب
لغتنامه دهخدا
ایثاب . (ع مص ) برجهانیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
ایساب
لغتنامه دهخدا
ایساب . (ع مص ) (از «وس ب ») گیاهناک شدن زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). بسیارگیاه شدن زمین . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
دردمند کردن
لغتنامه دهخدا
دردمند کردن . [ دَ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدرد آوردن . رنجور ساختن . ایجاع . ایصاب . (تاج المصادر بیهقی ).ایلام . (دهار). فجع. قفص . (منتهی الارب ) : مر آن چیز کآنت نیاید پسندمکن هیچکس را بدان دردمند. فردوسی .وآخر کار دردمندم کردبنده ٔ خود بدم به ب...