کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ایشک
معنی
(شَ) [ تر. ] (اِ.) خر، الاغ .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایشک
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ تر. ] (اِ.) خر، الاغ .
-
ایشک
لغتنامه دهخدا
ایشک . [ ش َ ] (ترکی ، اِ) خر. الاغ . اِشک :نزد خر خرمهره و گوهر یکیست آن ایشک رادَر دُر و دریا شکیست . مولوی (مثنوی چ خاور ص 367).زر نابش فتد بکف ایشک بخرد توبره برای ایشک .دهخدا.
-
واژههای مشابه
-
ایشک آقاسی
لغتنامه دهخدا
ایشک آقاسی . [ ش َ ] (ترکی ، اِ مرکب ) رجوع به ایشیک آقاسی شود.
-
جستوجو در متن
-
ایستادگان مجلس
لغتنامه دهخدا
ایستادگان مجلس . [ دَ / دِ ن ِ م َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از مناصب دربار صفوی که جزء جمع ایشک آقاسی باشی دیوان بوده اند : و امور و نسق مجلس از جماعت مجلس نشین و ترتیب نشینان و ایستادگان مجلس از اعلی تا ادنی متعلق به ایشک آقاسی باشی دیوان . (ت...
-
ایشیک آقاسی
لغتنامه دهخدا
ایشیک آقاسی . (ترکی ، اِ مرکب ) ایشک آقاسی . رئیس بیرون . || حاجب دربار. رئیس دربار صفویان . || داروغه ٔ دیوانخانه . (فرهنگ فارسی معین ). داروغه ٔ دیوانخانه چه ایشیک به معنی فضای دروازه و آقاسی بمعنی سردار. (غیاث اللغات ) (از آنندراج ) : فی الحال با ...
-
جانقی
لغتنامه دهخدا
جانقی . (اِ) مجمع جانقی .بر امراء دولت صفویه که هفت تن بوده اند: قورچی باشی ،قوللرآقاسی ، ایشک آقاسی باشی ، تفنگ چی آقاسی ، وزیر اعظم ، دیوان بیکی ، واقعه نویس اطلاق میشد. که تمام امور مملکتی در مجمع آنان رسیدگی میگردید و اگر مجمع برای فرستادن سپهسال...
-
سبزک
لغتنامه دهخدا
سبزک . [ س َ زَ ] (اِخ ) (ایشک چوپان ) دهی است جزء دهستان خرقان بخش آوج شهرستان قزوین واقع در 30000 گزی خاوری آوج . هوای آن معتدل و دارای 417 تن سکنه است .آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، باغات انگور. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قا...
-
ارسطوس
لغتنامه دهخدا
ارسطوس . [ اِ رَ ] (اِخ ) (محبوب ) شخص عیسوی ... قرنتسی که ایشک آقاسی یعنی ناظر یا صندوقدار بود و بواسطه ٔ دوستی که با پولس (حواری ) داشت وی را بدرقه کرد و با تیماتاوس به مقدونیه رفت . (کتاب اعمال رسولان 19:22). و در هنگام نامه نوشتن پولس برومیان ، ا...
-
اشک
لغتنامه دهخدا
اشک . [ اِ ش َ / اِش ْش َ ] (ترکی ، اِ) خر که بعربی حمار گویند و این لفظ ترکیست . از لطایف و در لغات ترکی بتشدید شین معجمه نوشته است . (غیاث ) (آنندراج ). ایشک . الاغ : پیش ِ خر،خر مهره و گوهر یکی ست آن اِشَک را در دُر و دریا شکی ست . مولوی (مثنوی چ ...
-
انجم
لغتنامه دهخدا
انجم . [ اَ ج ُ ] (اِخ ) علی اکبرخان پسر محمدتقی خان شاعر و صاحب کمالات بود. در جوانی در اصفهان تحصیل کرد و در نزد حاجی محمدحسین صدر والی اصفهانی تقرب یافت و محرم اسرار او شد و پس از درگذشت پدر بشیراز آمد وبجای پدر بحکومت ایل نفر و بهارلو برقرار گردی...
-
طاهرزاده
لغتنامه دهخدا
طاهرزاده . [ هَِ دَ ] (اِخ ) میرزاعلی اکبر صابر (تولد 1278 وفات 1321 هَ . ق .). وی یکی از شعرای توانا و بزرگ شروان است ، و در قرن سیزدهم هجری در شهر شماخه تولدیافته ، در هشت سالگی او را به یکی از مکاتب قدیمی سپردند. طرز تدریس این نوع دبستانها خواندن ...
-
اردوشاه
لغتنامه دهخدا
اردوشاه . [ اُ ] (اِخ ) (امیر...) از امرای عهد سلطان حسین میرزا و میرزامحمدزمان تیموری . چون میرزامحمدزمان به غرجستان رسید... امیراردوشاه را استظهار تمام پیدا شد و شعار خلاف جناب حکومت پناهی زینل خان که در آن زمان والی خراسان بود، اظهار کرده بعضی از ...
-
نادرشاه افشار
لغتنامه دهخدا
نادرشاه افشار. [ دِ هَِ اَ ] (اِخ ) سرسلسله ٔ پادشاهان افشاریه ٔ ایران است . وی در 28 محرم سال 1100 هَ . ق . درناحیه ٔ دستگرد از توابع دره گز متولد شد، پدر او امامقلی قرقلو از ایل افشار بود، ایل افشار از ایل هائی است که شاه عباس کبیر به دوران سلطنت خ...