کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایست میان دو پرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
foehn pause, sturmpause
ایست گرمباد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] قطع موقت گرمباد در سطح زمین به علت تشکیل یا نفوذ لایهای از هوای سرد که گرمباد را از کف درّه به بالا میراند
-
ایست در سخن
دیکشنری فارسی به عربی
شرطة
-
جستوجو در متن
-
interlude
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعویض، فاصله، فاصله میان دو پرده، ایست میان دو پرده، بادخور
-
interludes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعاملات، فاصله، فاصله میان دو پرده، ایست میان دو پرده، بادخور
-
entracte
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جاذبه، رقص یاساز میان دو پرده
-
میان پرده
لغتنامه دهخدا
میان پرده . [ یام ْ پ َ دَ / دِ ] (اِمرکب ) (اصطلاح موسیقی ) نقطه هایی که بین حروف به جای حروف یا پرده های متروک گذارند. نیم پرده . || (در سینما یا تآتر) فاصله ٔ دو پرده ٔ نمایش . در فاصله ٔ دو قسمت مجزا از یک نمایش که پرده ٔ سن می افتد.
-
تنفس (بمعنی زنگ تنفس یا فاصله میان دو پرده نمایش) باد خور
دیکشنری فارسی به عربی
استراحة
-
آنتراکت
واژهنامه آزاد
1 - فاصله بین دو پردة نمایش ، میان پرده . 2 - وقفة کوتاهی که در مدت انجام یک کار بلند و طولانی ایجاد می شود.
-
فاصل
دیکشنری عربی به فارسی
کلا ج , موقتي , موقت , فيمابين , فاصله , خلا ل مدت , ايست ميان دو پرده , بادخور
-
membranes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غشاء، غشا، پوسته، پرده، پوست، میان پرده، پوشه، شامه
-
membrane
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غشاء، غشا، پوسته، پرده، پوست، میان پرده، پوشه، شامه
-
میان پرده
دیکشنری فارسی به عربی
حجاب حاجز
-
میان پرده
فرهنگ فارسی معین
(پَ دِ) (اِمر.) نقطه هایی که بین حروف پا پرده های متروک گذارند، نیم پرده .
-
diaphragm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیافراگم، میان پرده، حجاب حاجز، پردهء دل، حجاب یا پرده گذاردن، دریچهء نور را بستن
-
diaphragms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیافراگم، میان پرده، حجاب حاجز، پردهء دل، حجاب یا پرده گذاردن، دریچهء نور را بستن