کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایستگاه 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
site 1
ایستگاه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] محل استقرار مجموعهای از سلاح و جنگافزار و رادار که توان عملیاتی مستقل دارد
-
جستوجو در متن
-
substations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه های برق، ایستگاه فرعی، شعبه، خرده ایستگاه
-
weather station
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه هواشناسی، ایستگاه هوا شناسی
-
railway station
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه قطار، ایستگاه راه آهن
-
stationmaster
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رئیس ایستگاه، رئيس ایستگاه
-
service station
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه خدمات، ایستگاه بنزین گیری و تعمیرگاه
-
loop traverse, closed traverse
پیمایش بسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] پیمایشی که از یک ایستگاه شروع و به همان ایستگاه یا ایستگاههایی که موقعیت نسبی آنها در دیگر نقشهبرداریها تعیین شده است ختم میشود
-
remote station
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه از راه دور، ایستگاه دور دست
-
traverse 1
پیمایش 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] تعیین مختصات ایستگاهها در زنجیرهای از ایستگاههای نقشهبرداری
-
station house
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خانه ایستگاه، ایستگاه کلانتری، مرکز کلانتری
-
radar handover, radar hand-off
واگذاری راداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] واگذار کردن واپایش امواج راداری هواگرد از یک ایستگاه به ایستگاه دیگر
-
standpost
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه
-
stot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه
-
stationman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه